بازگشت

شهادت امام


امام حسن عسكري عليه السلام روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال دويست و شصتم از هجرت هنگام نماز صبح به شهادت رسيد ابن بابويه و ديگران گفته اند كه معتمد عباسي آن بزرگوار را به زهر شهيد نمود.

ابوسهل مي گويد: در محضر امام عسكري عليه السلام بودم كه امام به خادم خود فرمود مقداري آب با مصطكي بجوشاند پس از آنكه آماده شد مادر حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن را براي امام عليه السلام آورد، همينكه خواست قدح را به دست آنجناب بدهد و حضرت بياشامد دست مباركش لرزيد و قدح به دندانهاي ثناياي نازنينش خورد و قدح را بر زمين گذاشت و به خادم خود فرمود: داخل اين اتاق مي شوي و كودكي را به حال سجده مي بيني، او را نزد من بياور.

ابوسهل مي گويد كه خادم گفت: من وارد اتاق شدم ناگاه چشمم به كودكي افتاد كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوي آسمان بلند كرده بود. به آن گرامي سلام كردم آن حضرت نماز و سجده را مختصر كرد پس از پايان نماز عرض كردم كه آقاي من مي فرمايد شما نزد او برويد، در همين هنگام مادر بزرگش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.

ابوسهل مي گويد چون آن كودك به محضر امام حسن عسكري عليه السلام رسيد سلام كرد، بر چهره اش نگاه كردم «و اذا هو دري اللون و في شعر رأسه قطط مفلج الاسنان»، ديدم كه رنگ چهره ي مبارك روشنايي و تلألؤ دارد و موي سرش به هم پيچيده و مجعد است و ما بين دندانهايش گشاده است.



[ صفحه 48]



همينكه امام حسن عليه السلام نگاهش به فرزندش افتاد بگريست و فرمود: «يا سيد اهلبيته اسقني الماء فاني ذاهب الي ربي»، اي سيد اهل بيت خود مرا آب بده، همانا من به سوي پروردگار خويش مي روم. آن آقازاده قدح آب جوشانيده با مصطكي را به دست خويش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سيراب كرد. آنگاه فرمود: مرا آماده كنيد كه مي خواهم نماز بخوانم، سپس روي به فرزند كرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را كه تويي مهدي و حجت خدا بر روي زمين و تويي پسر من و منم پدر تو و تويي «م ح م د» بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام و پدر توست رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و تويي خاتم ائمه طاهرين و نام تو همنام رسول خدا است و اين عهدي است به من از پدرم و پدرهاي طاهرين تو صلي الله علي اهل البيت ربنا انه حميد مجيد و در همان هنگام به شهادت رسيد. [1] .


پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 333 و منتهي الآمال، ج 2، ص 472.