بازگشت

پيشگفتار


به سال دويست و سي و سه در ماه ربيع المولود از دختري ايراني «يا ترك» كه «سوسن» ناميده مي شد پسري پا به خاندان نبوت نهاد كه وي را (حسن) ناميدند و در ميان ائمه ي اطهار عليهم الصلوات و السلام اين دومين امام است كه به اسم حسن موسوم شده و با سبط اكبر رسول الله حسن بن فاطمه عليهم السلام همنام است.

امام ابومحمد حسن بن علي بن محمد عليهم السلام در مدينه به دنيا آمد و وي فرزند امام علي النقي است.

به همان ترتيب كه در كتاب معصوم دوازدهم بيان كرديم ابوالحسن هادي چهار پسر داشت، و بزرگترين پسرانش ابوجعفر محمد بن علي بود كه توهم مي رفت وي مقام امامت را پس از پدر دريابد ولي مقدر بود اين پسر در حيات پدرش رخت از اين جهان بربندد.



[ صفحه 193]



وقتي محمد بن علي ابوجعفر در جواني بدرود حيات گفت اصحاب امام اين حادثه را به مرگ اسماعيل بن جعفر تشبيه كردند.

اسماعيل بزرگترين و عزيزترين فرزندان امام ابواب عبدالله جعفر بن محمد صلوات الله عليهما در مقامي بود كه مردم گمان مي كردند او امام هفتم خواهد بود ولي مرگ نابهنگام او اين گمان را ابطال كرد و امام هفتم امت موسي بن جعفر سلام الله عليهما را به مردم شناسانيد.

شيخ سعيد و سديد ما مفيد رضوان الله عليه در كتاب ارشاد از قول حسن بن حسين افطش و جمعي از بني هاشم چنين حكايت مي كند.

- آن روز كه محمد بن علي بن محمد در جواني ديده از زندگاني فروبست سامرا عزادار بود.

در صحن و سراي امام علي النقي ازدحام عظيمي از مردم پديد آمده بود تا آنجا كه تعداد شخصيت هاي سرشناس از آل ابوطالب و بني عباس و قريش به تخمين تا صد و پنجاه نفر مي رسيد. اين جمع عظيم فقط از اعيان و رجال شناخته ي سامرا تشكيل مي يافتند.

به علاوه مردم عادي كه شمارشان براي ما نامعلوم بود.

امام ابوالحسن علي بن محمد النقي بر كرسي مخصوص خود نشسته بود و مردم در پيش پاي امام گروهي ايستاده و گروهي نشسته بودند.

در اين هنگام جواني تقريبا بيست ساله با گريبان پاره و چهره ي آشفته از عمارت حرم به اين سمت آمد و در پشت سر امام طرف راستش ايستاد.

ما اين جوان را نمي شناختيم ولي سيماي اندوهناك و چشمان گريه كرده اش چشم و دل ما را به سوي او كشانيد.

بيش و كم يكساعت گذشت كه او در آن مقام ايستاده بود. پس از



[ صفحه 194]



اين مدت ما همه ديديم كه امام ابوالحسن علي النقي عليه السلام به سمت او برگشت و فرمود:

يا بني احدث شكرا فقد احدث فيك امرا.

پسرم بدرگاه پروردگار متعال سجده ي شكر بگذار زيرا در سرنوشت تو تقدير تازه اي پديد آمده است.

تازه دريافتيم كه اين جوان گريبان پاره پسر امام است.

او كه دلي تنگ و خاطري پريشان داشت تا اين سخن را از پدرش شنيد يكباره به گريه افتاد. گريه كنان گفت:

انا لله و انا اليه راجعون. الحمد و لله رب العالمين و اياه اسئل تمام النعمتة علينا

اين جريان در سكوت مطلق مردم گذشت.

ما كه سخت مشتاق بوديم اين ذات گرانمايه را بشناسيم. از نامش پرسيديم. گفته شد:

- اين ابومحمد حسن بن علي عليهماالسلام است.

محمد بن يحيي مي گويد:

در آن روز كه محمد بن علي بن محمد ابوجعفر جوانمرگ شد براي عرض تسليت افتخار حضور امام را دريافتم.

ابومحمد حسن بن علي عليهماالسلام كنار پدر نشسته بود و گريه مي كرد.

امام علي النقي به وي فرمود:

ان الله قد جعل فيك خلقا منه. فاحمد الله.

- خداوند تو را به جاي او نشانيده. به درگاه خدا سپاس بگذار.

ابوهاشم جعفر مي گويد:

در محضر امام علي النقي عليه السلام نشسته بودم پسرش محمد



[ صفحه 195]



تازه از دنيا رفته بود. خواستم بگويم يابن رسول الله اين ماجرا چقدر به حادثه ي مرگ اسماعيل و امامت موسي بن جعفر شبيه است. اما هنوز حرفي نگفته امام فرمود:

بد الله في ابي محمد بعد ابي جعفر ما لم يكن يعرف له كما بداله في موسي بعد مضي اسماعيل.

آنچه مي خواستم بگويم امام گفت.

ابوبكر فه فكي مي گويد:

امام ابوالحسن سوم علي النقي به من مرقوم فرمود:

«پسرم ابومحمد از عموم آل محمد صلي الله عليه و آله گرامي تر و شريفتر و به مقام امامت شايسته تر است. او بزرگترين پسران من است. به جاي من او مي نشيند و شايسته است شما مسائل و مايحتاج ديني خود را بدو رجوع كنيد.