بازگشت

خفقان شديد در زمان امام عسكري


ابوهاشم جعفري مي گويد: امام عسكري عليه السلام مرا خواست و چوبي به من داد و فرمود: اين چوب را به عثمان بن سعيد بده. من آن را گرفتم و حركت كردم. در مسير، سقايي با قاطرش عبور مي كرد. استر مقابل من قرار گرفت. سقا گفت: آن را از خود دور كن. من با همان چوب آن را از خود راندم؛ ناگاه چوب شكست، در ميان آن نامه هايي وجود داشت، شتابان آن را جمع و پنهانشان كردم، ولي آن سقا همچنان به من ناسزا مي گفت.

آنگاه كه خدمت امام عليه السلام رسيدم خادم حضرت از قول ايشان گفت: چرا قاطر را زدي و چوب را شكستي! به امام عليه السلام عرض كردم: نمي دانستم كه در ميان چوب چه چيزي وجود دارد.

حضرت فرمود: چرا كاري كردي كه نياز به عذرخواهي پيدا كني! هر گاه ديدي كسي به ما ناسزا مي گويد، از آنجا عبور كن و از پاسخ دادن به او بگذر و خودت را معرفي نكن. زيرا ما در سرزمين شوم زندگي مي كنيم. بدان كه اخبار تو به ما مي رسد در رازپوشي جديت كن. [1] .



[ صفحه 237]




پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 285.