بازگشت

اخبار از غيب


الف: اسماعيل بن محمد مي گويد: سر راه امام عسكري عليه السلام نشستم، وقتي كه از پيش من عبور كرد نزديك وي رفتم و نياز خود را مطرح ساختم و كمك خواستم و گفتم: به خدا قسم! يك درهم بيشتر ندارم، صبحانه و شام نيز ندارم.

حضرت فرمود: به نام خدا سوگند دروغ مي خوري، تو 200 دينار زير خاك پنهان كرده اي. يادآوري اين سخن به جهت امساك از انفاق به تو نيست. سپس به غلام خود فرمود: هر چه همراه داري، به او بده. غلام نيز 100 دينار به وي داد.

سپس امام عليه السلام به من فرمود: اين را بدان كه هر گاه به دينارها احتياج پيدا كردي، از دستيابي به آن ها محروم خواهي شد.

اسماعيل مي گويد: همان گونه كه امام عليه السلام فرموده بود، رخ داد. زيرا آن مبلغ را براي آينده ي خود پس انداز كرده بودم. پس از مدتي نياز شديدي به آن پيدا كردم، رفتم تا از زير خاك بردارم، دريافتم كه پسرم اطلاع پيدا كرده و پول ها را از آنجا برداشته و فرار كرده است. [1] .



[ صفحه 239]



ب: محمد بن احمد سروي مي گويد: توسط ابوهاشم نامه اي به امام عسكري عليه السلام نوشتم و فقر و ناداري خودم را به آگاهي حضرت رساندم.

حضرت پاسخ داد: مژده باد بر تو! خداوند تو را ثروتمند كرد. پسرعمويت يحيي بن حمزه از دنيا رفت و 100 هزار درهم از او به جا مانده و به سبب نداشتن ورثه، همه ي آن به تو ارث مي رسد؛ «فاشكر الله و عليك بالاقتصاد، و %اياك و الاسراف، فانه من فعل الشيطنة»؛ شكرگزار خدا باش و بر تو باد به ميانه روي و حتما از اسراف دوري كن زيرا اسراف از كارهاي شيطاني است.

همان روزي كه ابوهاشم اين نامه را به من داد. خبر مرگ پسرعمويم به من رسيد و پيام آور حواله هايي از شهر حران به همان مبلغ صد هزار درهم به من رسانيد و به طور كلي از فقر و تهيدستي نجات يافتم. [2] .


پاورقي

[1] كشف الغمة، ج 3، ص 283.

[2] كشف الغمة، ج 3، ص 214.