بازگشت

موضع گيري در برابر واقفيه


يكي ديگر از گروه هاي انحرافي كه پس از شهادت امام موسي بن جعفر عليه السلام پديد آمد، آنهايي بودند كه ادّعا داشتند: موسي بن جعفر عليه السلام هنوز از دنيا نرفته است.

بنيانگذاران اين طايفه، زياد بن مروان قندي، علي بن أبي حمزه و عثمان بن عيسي مي باشند و علت انكار آنان در آغاز كار، اين بود كه نزد اين سه نفر، اموالي از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وجود داشت، چون نمي خواستند اموال امام كاظم عليه السلام را به فرزندش امام رضا عليه السلام تحويل دهند، شهادت امام كاظم عليه السلام را منكر شدند.

در پاسخ نامه امام رضا عليه السلام ـ كه به آنها نوشته بود تا اموال را بازگردانند، زيرا او قائم مقام پدرش موسي بن جعفر عليه السلام است ـ زياد قندي و ابن ابي حمزه، منكر چنين پولي در نزد خود شدند و اما عثمان بن عيسي به حضرت نوشت: پدرت هنوز زنده است و هر كه چنين ادعايي كند، سخن باطلي گفته و تو هم اينك به گونه اي عمل كن كه خود مي گويي از دنيا رفته است. ولي او به من دستور نداده چيزي به تو بدهم.... [1] .

آري، اين گروه با توقف در امامت موسي بن جعفر عليه السلام از همان ابتدا مورد لعن، نفرين و برائت امامان عليهم السلام بوده و به گروه «مَمْطوره» نيز اشتهار يافتند. [2] .

علامه مجلسي از «احمد بن مطهّر» روايت كرده: برخي از ياران ما به امام حسن عسكري عليه السلام نامه نوشته و از وي درباره كسي كه بر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام توقف كرده ـ و فراتر نرفته است ـ سؤال كرده بود كه: آيا آنها را دوست داشته باشم يا از آنان بيزاري جويم؟

حضرت در پاسخ فرمود:

«آيا براي عمويت آمرزش مي خواهي؟ خداوند عمويت را نيامرزد، از او بيزاري بجوي و من در پيشگاه خداوند از آنها بيزاري مي جويم. پس با آنان دوستي نداشته باش، از بيماران شان عيادت مكن و در تشييع جنازه مردگان شان حاضر مشو و بر امواتشان نماز نخوان، خواه امامي را از سوي پروردگار منكر شوند، و يا امامي را كه از سوي خداوند نمي باشد، بر آنها اضافه كند و يا قائل به تثليث باشند.

بدان، كسي كه تعداد ما را اضافه بداند، مانند كسي است كه از تعدادمان كاسته باشد و امامت ما را انكار كند.»

تا قبل از اين مكاتبه و جريان، شخص سؤال كننده نمي دانست كه عمويش هم در رديف «واقفيان» است و حضرت او را از اين موضوع آگاه ساخت. [3] .


پاورقي

[1] همان، ص 43.

[2] بحارالانوار، ج 5، ص 267.

[3] كشف الغمّه، ج 3، ص 219.