بازگشت

امام عسكري و زندانهاي طاغوت


هرچند حضور اجباري امام حسن عليه السلام در محله «عسكر» شهر سامرا كه شهرت عسكري را برايش به ارمغان آورد، [1] نوعي زندان شمرده مي شود؛ اما طاغوتيان به اين مقدار بسنده نكردند و بارها حضرت را به زندانهاي مخوف افكندند. بي ترديد اين زندانها نتيجه ي رويارويي آن بزرگوار با چهار خليفه عباسي (المستعين بالله، المعتز بالله، المهتدي بالله، المعتمد بالله) بود؛ مبارزاتي كه نگاهي گذرا بدان سودمند مي نمايد:

1 ـ مرحوم كليني مي نويسد: امام عسكري عليه السلام را نزد علي بن «نارمش» زنداني كردند. او ناصبي بود و بر آل ابي طالب سخت مي گرفت. درباريان به وي سفارش كردند كه بر حضرت سخت بگيرد؛ ولي هنوز يك روز از زنداني شدن امام نگذشته بود كه ابن نارمش تحول يافت و چنان شد كه از هيبت و عظمت امام چشم از زمين بر نمي داشت. [2] چندي بعد، المستعين، خليفه عباسي، تصميم گرفت حضرت را به قتل برساند. او به سعيد دربان دستور داد امام عليه السلام را سمت كوفه برده، در راه نابود سازد. اين خبر ميان شيعيان منتشر شد. پاكدلان ضمن نامه اي حضرت را از اين تصميم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنين نوشت: من از خدا خواستم اين طاغوت را تا سه روز ديگر از ميان بردارد.

دعاي امام به اجابت رسيد و روز سوم تركها المستعين را از خلافت بركنار كردند. [3] .

2 ـ ابي هاشم جعفري مي گويد: من همراه امام عسكري عليه السلام در زندان مهتدي بودم. حضرت به من فرمود: ابوهاشم، اين طاغوت مي خواهد امشب مرا به قتل برساند؛ ولي در اين شب، عمرش پايان مي يابد. او فرزندي ندارد؛ ولي خداوند به من فرزندي عنايت خواهد كرد.

خليفه، بامداد، به وسيله ي تركان به قتل رسيد، نا آگاهان با معتمد بيعت كردند و ما سالم مانديم. [4] .

3 ـ وقتي «معتمد»، خليفه عباسي، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان علي بن حزين فرستاد، پيوسته از حال وي مي پرسيد و علي بن حزين پاسخ مي داد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت مي گذراند.

معتمد روزي تصميم گرفت امام عليه السلام را آزاد سازد. علي بن حزين پيام معتمد را به حضرت ابلاغ كرد. حضرت از زندان بيرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نيز به وي بپيوندد. علي بن حزين گفت: منتظر نمانيد، تنها فرمان آزادي شما آمده است. امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر باهم دستگير شديم و مي داني كه اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ اين پيام سبب شد معتمد با آزادي جعفر نيز موافقت كند. صميري مي گويد امام در حال بيرون رفتن اين آيه را تلاوت فرمود:

«يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُ نُورِهِ وَلَو كَرِهَ الْكافِرُون» (صف، 61: 8)

اراده مي كنند نور الهي را با دهانهاشان خاموش كنند، اما خداوند نورش را كامل مي كند، هرچند كافران را ناخوشايند باشد. [5] .

سالهاي زندان بر امام بسيار سخت مي گذشت. رفتار زندانبانان اغلب بسيار وحشت زا بود. در يكي از زندانها همسر زندانبان شوهرش را نصيحت كرد و ضمن ياد آوري شخصيت الهي حضرت، او را از بد رفتاري باز داشت.

مرد گفت: تصميم دارم وي را ميان درندگان بيفكنم. آنگاه از مسؤولان اجازه گرفت و حضرت را ميان درندگان افكند. البته درندگان حرمت فرزند فاطمه عليها السلام را نگاه داشتند و بي هيچ آزاري پيرامونش حلقه زدند. [6] .


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 50، ص 235.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 508.

[3] بحار الانوار، ج 50، ص 312؛ حياة الامام الحسن العسكري (ع)، باقرشريف قرشي، ص 248.

[4] همان، ص 313.

[5] همان، ص 314.

[6] ارشاد شيخ مفيد، ص 324؛ اصول كافي، ج 1، ص 513؛ حديث 26.