بازگشت

بررسي دوران امامت از ديدگاه سياسي


طول مدت امامت امام حسن عسكري (عليه السلام) چيزي حدود شش سال، از سال 254 تا 260 ه.ق گزارش شده است.

علاوه بر اينكه امام، بخش عمده ي اين مدت را در پادگان نظامي به سر بردند، در زندان نيز با كسي ملاقات نداشتند، تا سرانجام در 28 سالگي به شهادت رسيدند و مسئوليت امامت خود را به فرزندش حضرت مهدي (عليه السلام) دادند و بعد از آن، غيبت و مرجعيت، آغاز شد.

نكته ي اساسي اين است كه چرا غيبت، با امامت امام دوازدهم آغاز شده است؟ با توجه به دوره ي كوتاه و سراسر حبس امام يازدهم، اگر غيبت از همان زمان، يعني از ابتداي



[ صفحه 21]



امامت آن حضرت، صورت مي گرفت، چه اتفاقي رخ مي داد؟ آيا اين پديده يك اتفاق و يا صرفا به خواست خداوند بوده و يا حكمتي داشته است؟

روشن است بر اساس نظام تقدير، هيچ پديده اي در عرصه ي هستي بدون علت و حكمت نبوده، نيست و نمي تواند باشد؛ بنابراين، بديهي و طبيعي است كه آن صورت واقعه داراي حكمتي بوده است.

بدين پايه بايد حكمت آن را در اثر وضعي و نقش عيني امام يازدهم در آن زمان، مرور كرد و يافت؛ يعني اگر حضور امام عسكري (عليه السلام) در زندگي امامان وجود نداشت، حيات اجتماعي، دچار نوعي نازايي مي شد و روال تاريخي، دست خوش وقفه افتاده و بشر براي گذر به عصر غيبت و مرجعيت، هموار و آماده نمي شد.

ائمه موسوم به «ابن الرضا: فرزندان امام رضا (عليه السلام)» از آغاز سده ي سوم هجري و اندكي پيش از آن، سياستي سه محوري را طرح، تدبير و تعريف نموده اد و متناسب با ويژگي هاي زماني و مجموعه ي شرايط و امكانات اقدام كرده اند.



[ صفحه 22]



سياست محوري ائمه ي سه گانه، نزديك هفتاد سال، طول كشيد كه دوره ي گذر از عصر حضور به عصر غيبت مي باشد عبارت است از:

الف: آماده سازي فكري - فرهنگي جامعه براي گذر به دوره ي غيبت و عصر اجتهاد و مرجعيت

ب: راه اندازي شبكه ي ارتباطي و آماده سازي زمينه ي سياسي - اجتماعي براي تجربه ي مديريت خودگردان

ج: نفوذ و فروپاشي تدريجي نهاد قدرت خودكامه ي متغلب روزگار امام حسن عسكري (عليه السلام)، روزگاري است كه بر خلاف همه ي خودكامگي ها و فتنه انگيزي ها، هرم نشينان قدرتمدار و اصحاب انجماد، دين و نظام سياسي ناشي از آن بر حسب قرائت علوي - دست كم در شكل قدرت ساير - توانايي آن را پيدا كرده است كه روي پاي خود بايستد و ماندگار شود، در اين رابطه آن امام به عنوان آخرين خلقه ي سياست دوره ي گذار، در جهت تقويم سياست ياد شده، راهبردهايي را تعريف و تدبير نموده و به اجرا گذاشته است، از جمله:



[ صفحه 23]