امام حسن عسكري (ع)



امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمودند:

"پارساترين مردم كسي است كه در نزد شبهات (اموري كه شخص حرمت يا حليت آنها را نداند) توقف نمايد (و به پيش نرود)؛ عابدترين مردم كسي است كه واجبات را بر پا دارد؛ زاهدترين مردم كسي است كه حرام را رها نمايد؛ سختكوش ترين مردم كسي است كه گناهان را ترك كند."

ابوالأديان گويد: من خدمتكار امام حسن عسكري (عليه السلام) بودم و نامه هاي حضرت را به شهرها حمل مي نمودم. در آن بيماري كه امام يازدهم به دنبال آن به شهادت رسيد بر آن حضرت وارد گشتم. (ظاهرا آن بيماري به علت خورانيدن زهر توسط معتمد عباسي به آن حضرت بود.)

حضرت نامه هايي را به من دادند و فرمودند كه اينها را به مدائن برسان. تو 14 روز حضور نخواهي داشت (سفر تو 14 روز طول خواهد كشيد) و روز 15 به سامرا وارد مي شوي و صداي شيون از خانه من مي شنوي و من در آن هنگام بر روي مغسل قرار دارم (مرا در آن هنگام غسل مي دهند). ابوالأديان گويد: گفتم اي آقاي من، امر امامت پس از شما با كيست؟ حضرت فرمود: كسي كه جواب نامه هاي مرا از تو بخواهد. گفتم: بيشتر راهنمايي كنيد، فرمودند: كسي كه بر من نماز گزارد، او قائم پس از من است. گفتم: باز هم بيشتر راهنمايي كنيد. حضرت فرمود: كسي كه از درون هميان خبر دهد، قائم پس از من است. هيبت امام عسكري (عليه السلام) مانع شد كه من سؤال نمايم كه منظور امام كدام هميان است. نامه ها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم.

همانگونه كه امام به من فرموده بودند تا به سامرا بازگشتم، 15 روز گذشت. و در اين هنگام مشاهده نمودم كه صداي ناله و شيون از خانه امام عسكري بلند است و پيكر مطهر امام را غسل مي دهند و بر در خانه جعفر كذاب (برادر ناخلف امام عسكري (عليه السلام)) ايستاده است و مردم او را به خاطر شهادت امام عسكري (عليه السلام) تعزيت مي دهند و به خاطر جانشيني ايشان، به او تهنيت گويند. ابو الاديان گويد: با خود گفتم كه اگر اين شخص فاسد زمام امامت مسلمين را بر عهده گيرد، همانا امامت باطل خواهد گشت.

در اين هنگام شخصي خطاب به جعفر كذاب گفت كه برادر شما را كفن نموده اند، پس برخيز و بر او نماز گزار. جعفر كذاب به همراه مردمي كه اجتماع نموده بودند، به خانه وارد شد و بر بالاي پيكر مطهر حضرت ايستاد تا نماز را اقامه نمايد. هنگامي كه مي خواست تكبير بگويد، ناگاه كودكي گندمگون، پيچيده موي و گشاده دندان جلو آمد و رداي او را گرفت و فرمود: اي عمو، عقب بايست، من براي نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم.

پس آن كودك بر امام يازدهم نماز گزارد و آن حضرت را كنار قبر مطهر امام هادي (عليه السلام) دفن نمود. سپس به من فرمود: اي بصري، جواب نامه هايي را كه در نزد توست به من بده. من جوابها را به او دادم و در نزد خويش گفتم كه 2 نشانه محقق شد. اما هنوز مسأله هميان باقي مانده است.

ما نشسته بوديم كه فردي از جانب شهر قم آمد و به دنبال امام عسكري (عليه السلام) مي گشت. هنگامي كه از شهادت حضرت مطلع گشت، با راهنمايي عده اي به نزد جعفر كذاب رفت و گفت: در نزد ما نامه ها و مقداري پول است (كه از جانب مردم براي امام عسكري (عليه السلام) آورده ايم) پس بگو اين نامه ها از كيست و پول چه ميزان است؟ جعفر خطاب به او گفت آيا از من توقع داري كه غيب بدانم؟ در اين هنگام خادمي وارد گشت و گفت در نزد شما نامه هاي فلان و فلان هست و مقدار پول نيز 1000 دينار است كه 10 دينار آن آب طلا دارد. پس آنان نامه ها و پول را به او دادند و گفتند كسي كه تو را فرستاده امام پس از امام عسكري است ... و بدين ترتيب بود كه بر طبق مشيت الهي، وجود مقدس امام عصر (عج) پس از پدر بزرگوار خويش، و در سنين كودكي همانند يحيي نبي (كه بنا بر نص آيه قرآن در كودكي به رسالت رسيد)، زمام امامت را از جانب خداوند بر عهده گرفتند.

امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمودند:

"دو خصلتند كه بالاتر از آنها چيزي نيست: يكي ايمان به خدا و ديگري سود رساندن به برادران (ديني)"

يكي از مهمترين مسؤليتهايي كه امام حسن عسكري (عليه السلام) در مورد انجام آن اهتمام جدي داشتند، مسأله معرفي امام پس از خود به شيعيان، و مطرح نمودن غيبت آن حضرت مي باشد؛ چرا كه در آن زمان عباسيان براي جلوگيري از ولادت امام عصر (عج) كه بشارت ظهورش از ساليان پيش توسط انبياء و امامان (عليهم السلام) داده شده بود، به جستجوي منجي آخرالزمان (براي كشتن وي) مي پرداختند و در نتيجه حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام)، براي در امان ماندن فرزند خود، بايد ايشان را از ديد مأموران حكومتي مخفي مي داشتند. اما از طرف ديگر از آنجائيكه پس از امام عسكري (عليه السلام) ابتدا غيبت صغري و پس از آن غيبت كبري به وقوع مي پيوست و عموم شيعيان از رؤيت امام خود محروم مي شدند، لذا بايد حضرت مهدي (عج) به خواص شيعيان معرفي شده و مسأله غيبت آن حضرت، تبيين مي گشت. در اين زمينه، روايتهاي مختلفي وجود دارد كه به ذكر يكي از آنها بسنده مي كنيم:

احمد بن اسحاق از ياران مورد اعتماد امام حسن عسكري (عليه السلام) روايت كرده است كه: بر آن حضرت وارد شدم و تصميم داشتم كه از جانشين ايشان بپرسم. اما آن حضرت خود بدون مقدّمه فرمود:

"اي احمد بن اسحاق! خداوند تبارك و تعالي از زماني كه آدم را آفريد زمين را از حجّت خدا بر خلقش خالي نگذاشته و تا روز قيامت هم خالي نخواهد گذارد ..."

گفتم: اي فرزند رسول خدا! بنابراين، امام و خليفه بعد از شما كيست؟

امام (عليه السلام) فوراً از جا برخاست و وارد خانه شد، سپس بيرون آمد در حاليكه پسري حدوداً سه ساله را روي دوش گرفته بود كه صورتش همچون ماه شب چهارده مي درخشيد. آنگاه فرمود:

"اي احمد! اگر به خاطر كرامت تو نزد خداي عزّ و جل و اولياي او نبود، اين كودكم را به تو نشان نمي دادم. او همنام و هم كنيه رسول خداست و كسي است كه زمين را از عدل و داد پر مي كند پس از آنكه از ستم و بيداد پر شده باشد ...

به خدا سوگند او در غيبتي طولاني به سر خواهد برد و مردمان از هلاكت و انحراف نجات نخواهند يافت مگر كساني كه در اعتقاد به امامت او ثابت قدم بوده و به خاطر دعا براي تعجيل فرج او توفيق داشته باشند."

احمد بن اسحاق مي گويد: گفتم آيا معجزه و علامتي ظاهر خواهد شد كه اطمينان خاطر پيدا كنم؟ (به محض گفتن اين سخن) آن كودك به سخن آمد و فرمود:

"منم باقيمانده خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان خدا و پس از ديدن من ديگر در جستجوي نشانه اي ديگر نباش!" ...

« برگرفته از كتاب تحليلي از زندگاني امام حسن عسكري (عليه السلام)، تأليف باقر شريف قرشي و منتخب الاثر، تاليف آيت الله العظمي صافي گلپايگاني »

***