گوشه هايي از تلاش علمي امام حسن عسکري (ع)


حضرت عسكري عليه السلام با وجود همه آن فشارها و كنترلها و مراقبتهاي بي وقفه حكومت عباسي، يك سري فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و علمي در جهت حفظ اسلام و تشيع و مبارزه با افكار ضد اسلامي و ضد شيعي انجام داد.

امام حسن عسكري عليه السلام در هشتم ربيع الثاني (يا 24 ربيع الاول) سال 232 ه . ق ديده به جهان گشود وبا نور خويش آسمان مدينه را نوراني كرد. پدر آن بزرگوار امام هادي عليه السلام و مادر با عظمتش «حُدَيْثه» بود كه از او به عنوان «سوسن» و «سليل» نيز ياد كرده اند. وي از بانوان نيكوكار و داراي بينش اسلامي بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت آن حضرت، پناهگاه و نقطه اتكاي شيعيان در آن دوران بحراني و پر اضطراب بود.(1)

مجموع عمر حضرت عسكري عليه السلام به 28 سال مي رسد و آن حضرت سرانجام در هشتم ربيع الاول 260 ه . ق به دسيسه معتمد عباسي در شهر سامراء به شهادت رسيد.(2)
دوران طاقت فرسا

خلفاي عباسي از هر گونه اعمال فشار و محدوديت نسبت به امامان دريغ نمي كردند، و اين فشارها و سخت گيريها در عصر امام جواد، امام هادي و امام عسكري عليه السلام در سامراء به اوج خود رسيد. شدت اين فشارها به قدري بود كه سه پيشواي بزرگ شيعه كه در مركز حكومت آنها (سامراء) مي زيستند، با عمر كوتاهي جام شهادت نوشيدند؛ امام جواد عليه السلام در سن 25 سالگي، امام هادي عليه السلام در سن 41 سالگي و امام حسن عسكري عليه السلام در سن 28 سالگي كه جمعا 92 سال مي شود. و اين حاكي از جوّ پر اختناق و شدت صدمات رسيده به آنها مي باشد.(3)

در اين ميان، محدوديتها و فشارهاي دوران امام عسكري عليه السلام بيش از دو پيشواي ديگر بود. و علت اينكه امام حسن عسكري عليه السلام را، عسكري مي گويند، اين است كه حضرت به دستور خليفه عباسي در «سامراء» در محله «عسكر» سكونت اجباري داشت؛(4) چرا كه خليفه از نفوذ و موقعيت مهم اجتماعي امام نگران بود و حضرت را ناگزير كرده بود كه هر هفته روزهاي دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.(5)

دربار عباسي به اين مقدار نيز اكتفا نكرد، بلكه «معتز» امام را بازداشت و زنداني كرد(6) و حتي به «سعيد حاجب» دستور داد امام را به سمت كوفه حركت دهد و در طول راه او را به قتل رساند؛ ولي پس از سه روز خود معتز توسط تركان به هلاكت رسيد.(7)

پس از او «مهتدي» نيز امام را بازداشت و زنداني كرد و تصميم به قتل حضرت داشت كه خداوند مهلت نداد و تركان بر ضد او نيز شوريدند و او را به قتل رساندند.(8)

حتي حضرت در زندان نيز توسط برخي جاسوسان مخفي تحت كنترل بود؛ از جمله شخصي زنداني به نام جمحي (عجمي) گزارشي از فعاليت حضرت و شيعيان آماده كرده بود كه به خليفه برساند، ولي حضرت عسكري عليه السلام به شيعيان زنداني تذكر داد كه «هم اكنون گزارش تهيه شده در لاي لباس او پنهان است.» شيعيان بعد از تفتيش متوجه شدند كه مطالب خيلي مهم و خطرناكي را عليه امام و آنها تهيه كرده بود.(9)

اين فشار و كنترل شديد در عصر «معتمد» به اوج خود رسيد و سرانجام باعث شهادت امام گرديد.
تلاشهاي علمي امام عسكري عليه السلام

حضرت عسكري عليه السلام با وجود همه آن فشارها و كنترلها و مراقبتهاي بي وقفه حكومت عباسي، يك سري فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و علمي در جهت حفظ اسلام و تشيع و مبارزه با افكار ضد اسلامي و ضد شيعي انجام داد كه اهم كوششها و تلاشهاي علمي ـ فرهنگي آن حضرت عبارت است از:

1) تربيت شاگردان

گرچه حضرت عسكري عليه السلام بر اثر نامساعد بودن زمان و محدوديت بسيار شديد كه حكومت عباسي اعمال مي كرد، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح كل جامعه نشد، ولي در تربيت شاگرداني كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشيع و رفع شبهات دشمنان شيعه نقش مهم و به سزايي داشتند، موفق گشت.

شيخ طوسي رحمه الله تعداد شاگردان آن حضرت را بيش از صد نفر ثبت كرده است(10) كه در ميان آنان چهره هاي برجسته و مردان وارسته اي، مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابو هاشم داود بن قاسم جعفري، عبدالله بن جعفر حميري، ابو عمرو عثمان بن سعيد عَمْري (نائب خاص حضرت حجت)، علي بن جعفر، محمد بن حسن صفار و... به چشم مي خورند.(11)

2) تشويق نويسندگان

هر قلم به دست متعهد، نهايت تلاش خود را براي اطلاع رساني، هدايت و... جامعه به كار مي بندد؛ ولي تشويق از نويسنده و آثار او خستگيها را از تن او دور مي كند، و بر فعاليت او مي افزايد، و اين خود عامل توسعه علم و دانش و آگاهي در جامعه مي شود.

حضرت عسكري عليه السلام در كنار تربيت شاگردان از تشويق نويسندگان غافل نبود؛ از جمله داود بن قاسم جعفري مي گويد: كتاب «يوم و ليلة» از يونس آل يقطين را به حضرت عسكري عليه السلام عرضه داشتم. امام فرمود: «تَصْنيفُ مَنْ هذا؛ نوشته چه كسي است؟» گفتم: نوشته يونس است. آن گاه فرمود: «اَعْطاهُ اللّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ نُورا يَوْمَ الْقِيامَةِ؛(12) خداوند در مقابل هر حرف، نوري به او در روز قيامت عطا فرمايد.»

البته سيره تمام امامان شيعه بر اين بوده كه بر نويسندگي و كتابت ترغيب و نويسندگان و قلمزنان را تشويق كنند. حضرت صادق عليه السلام به مفضل بن عمر فرمود: «اُكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ في اِخْوانِكَ، فَاِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنيكَ، فَاِنَّهُ يَأْتي عَلَي النّاسِ زَمانُ هَرْجٍ ما يَأْنَسُونَ فيهِ اِلاّ بِكُتُبِهِمْ؛(13) دانشت را بين برادرانت بنويس و نشر بده! اگر از دنيا رفتي، فرزندانت وارث كتابهايت مي شوند. به حقيقت زمان هرج ومرجي فرا مي رسد كه مردم جز بر نوشته شان انس نمي گيرند[و توجه نمي كنند].»

و همچنين نقل شده است كه برخي آثار را خدمت حضرت عسكري عليه السلام عرضه داشتند كه درباره آن نظر دهد. حضرت فرمود: «صَحيحٌ فَاعْمَلُوا به؛(14) صحيح است بدان عمل كنيد!»

بر اثر همين تشويقها بود كه شانزده تن از شاگردان حضرت، دست به تأليف زدند و 118 عنوان كتاب، ثمره آن شد. از ميان آنها علي بن حسن فضّال 36 كتاب، محمد بن حسن صفار 35 كتاب، عبدالله بن جعفر حميري 19 كتاب، احمد بن ابراهيم 7 كتاب و هارون بن مسلم 6 كتاب دارد.(15)

و همين طور تعداد راوياني كه از آن حضرت حديث نقل نموده اند، به 106 نفر مي رسد.(16)

3) تأليف

حضرت عسكري عليه السلام علاوه بر تربيت شاگردان و تشويق نويسندگان، خود نيز دست به قلم برده و كتب و نامه هاي فراواني را براي توسعه علم و دانش و هدايت و راهنمايي جامعه از خود به يادگار گذاشته است كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
يك. تفسير القرآن كه حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل كرده است. قابل يادآوري است كه امروزه كتابي با عنوان «تفسير الامام العسكري عليه السلام » موجود است كه عالمان رجال و حديث بر آن نقدها دارند و آن را غير از نوشته اصلي مي دانند.
دو. كتاب «المنقبة» كه مشتمل بر بسياري از احكام و مسائل حلال و حرام است.(17)

به جز اينها كتب ديگري نيز به آن حضرت منسوب است.(18)
سه. نامه هاي فراوان.

درزمان امام حسن عسكري عليه السلام تشيع در مناطق مختلف و شهرهاي متعددي گسترش يافته بود و شيعيان در نقاط فراواني متمركز شده بودند؛ شهرها و مناطقي، مانند: كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، يمن، ري، آذربايجان، سامراء، جرجان و بصره كه از پايگاههاي شيعيان به شمار مي رفتند. در ميان اين مناطق، به دلائلي سامراء، كوفه، بغداد، قم و نيشابور از اهميت ويژه اي برخوردار بودند.(19)

حضرت براي گسترش فرهنگ تشيع، توسعه علم و دانش، و هدايت و سازندگي، نامه هاي فراواني به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شيعيان قم و آوه كه متن آن در كتابها مضبوط است،(20) و نامه هاي فراوان حضرت به مردم مدينه،(21) و نامه اي كه امام به «ابن بابويه» نوشته، و نامه مفصلي كه حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعيل» و شيعيان نيشابور نوشته است.(22)

در نامه اخير، آن حضرت پس از توضيح درباره نقش امامت در هدايت امت اسلامي و تشريح ضرورت و اهميت پيروي از امامان و هشدار از سرپيچي از فرمان امام، نوشته اند: «.. اي اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهيم بن عبده هستي تا وي به آنچه من در نامه اي كه توسط محمد موسي نيشابوري فرستاده ام، عمل كند. تو و همه كساني كه در شهر تو هستند، موظفيد بر اساس نامه مزبور عمل كنيد.»(23)

4) پاسخ به شبهات

وجود پرسش و طرح شبهه مي تواند باعث بالندگي و رشد جامعه شود، به شرطي كه به آن پاسخ صحيح و هدايتگر داده شود. گاه ممكن است در جامعه شبهات ويرانگري به وجود آيد كه اگر درست جواب داده نشود، كل جامعه اسلامي را مي تواند با خطر مواجه كند. يكي از مهم ترين فعاليتهاي علمي حضرت عسكري عليه السلام شبهه زدايي بود كه در اين زمينه به برخي نمونه ها اشاره مي شود:
يك. در دوراني كه امام حسن عسكري عليه السلام در زندان بود، يكسال بر اثر خشكسالي قحطي شديدي به وجود آمد. علماي اسلام مردم را جمع كرده، براي نماز استسقاء (طلب باران) به بيابان بردند و نماز خواندند. اين قضيه چندين بار تكرار شد و اثري از باران ديده نشد؛ اما علماي نصارا وقتي با مسيحيان نماز استسقا خواندند، باران آمد و چندين بار اين قضيه تكرار شد.

اين موضوع باعث سرشكستگي و آبروريزي مسلمين شد. يكي از شيعيان به هر نحوي بود، خود را به زندان رساند؛ اما قبل از آنكه جريان را خدمت امام حسن عسكري عليه السلام عرض كند، با تعجب ديد در ميان زندان قبر آماده اي وجود دارد. با چشم گريان عرض كرد: من طاقت ندارم شما را در اين قبر دفن كنند. حضرت فرمود: ناراحت نباش! خداوند نيز چنين مقدر نكرده است. بعد از شنيدن اين سخن، عرض كرد: دو مطلب و پرسش مهم مرا به اينجا كشانده است:

1) پرسش اوّل اين است كه در روايات وارده از شما آمده است كه با روزگار دشمني نكنيد (لا تُعادِ الاَْيّامَ) منظور از اين روايات چيست؟

حضرت عسكري عليه السلام فرمود: منظور از روزگار، ما اهل بيت هستيم؛ شنبه متعلق به حضرت رسول صلي الله عليه و آله ، يكشنبه متعلق به علي عليه السلام [و فاطمه زهرا عليهاالسلام ]، دوشنبه متعلق به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام ، سه شنبه مربوط به امام سجاد و امام باقر و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام ، چهارشنبه متعلق به امام جواد و پدرم حضرت هادي عليهماالسلام ، و پنجشنبه متعلق به من است و جمعه مربوط به فرزندم مهدي عليه السلام مي باشد.

2) پرسش دوم اين است كه علماي اسلام سه روز براي نماز باران به بيابان رفتند و نماز خواندند و باراني نيامد، ولي علماي نصراني هر باري كه نماز خواندند، باران باريد و اگر امروز هم به دعاي آنها باران ببارد، ترس آن است كه مسلمانان و شيعيان در عقيده خود متزلزل شوند و به مسيحيت گرايش پيدا كنند.

حضرت فرمود: عالم نصراني تكه اي از استخوان بدن يكي از پيامبران را همراه دارد كه آن را در ميان انگشتان خود گذاشته [و همان را وسيله اجابت دعاي خويش قرار داده]؛ لذا باران مي بارد. تو خود را فورا به او برسان و آن را از ميان انگشتان او بيرون آور! اين عمل باعث پراكندگي ابرها و قطع باران مي شود.

آن مرد با سرعت خود را به محل نماز مسيحيان رساند و استخوان را برداشت. اتفاقا ابرها پراكنده شدند و علماي مسيحي هر چه كردند، باران نباريد؛ لذا شرمنده شدند و مسلمانان مخصوصا شيعيان از شك و ترديد بيرون آمدند و بر ايمان و اعتقاد خويش استوار گشتند.(24)

به نقل ديگر، خليفه وقت عباسي امام حسن عسكري عليه السلام را از حبس بيرون آورد و به بيابان برد و جريان را به او عرض كرد. حضرت جريان استخوان را گوشزد نمود و دستور داد يكي از خادمانش استخوان را از دست عالم مسيحي بيرون آورد. او نيز چنين كرد و در نتيجه، باران نيامد. آن گاه خود حضرت دست به دعا برداشت و باران شديدي شروع به باريدن كرد.(25)
دو. مردي از امام يازدهم سؤال كرد:

چرا سهم الارث مردان دو برابر سهم الارث زنان است؟ مگر زنِ بيچاره چه گناهي دارد؟ حضرت عسكري عليه السلام در جواب فرمود: براي اينكه نفقه (و خرج) به عهده مرد بيشتر از زن است؛ مرد در جهاد و جبهه شركت مي كند، هزينه زندگي خانواده اش را بايد تأمين كند، در قتل و جرح خطايي پرداخت ديه بر «عاقله» يعني مردان فاميل واجب است، ولي زن در تمام اين هزينه ها معاف است... .»(26)

5) برخورد با انحرافات و تحريفات

از ديگر فعاليتهاي علمي و فرهنگي امام عسكري عليه السلام برخورد با بدعتها، تحريفات و انحرافاتي بود كه در جامعه پيش مي آمد؛ مخصوصا اگر اين انحرافات از ناحيه اهل قلم و دانشمندان و علما سر مي زد، حضرت نسبت به آن خيلي حساس بود، و اين خود درس بزرگي است براي علما كه در مقابل انحرافات و تحريفات و بدعتهايي كه در جامعه ايجاد مي شود، سكوت اختيار نكنند.

به نمونه اي در اين زمينه توجه فرماييد:

«اسحاق كِنْدي» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مي رفت و در عراق اقامت داشت، كتابي تأليف كرد به نام «تناقضهاي قرآن»! او مدتهاي زيادي در منزل نشسته و گوشه نشيني اختيار كرده و خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزي يكي از شاگردان او به محضر امام عسكري عليه السلام شرفياب شد. هنگامي كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آيا در ميان شما مرد رشيدي وجود ندارد كه گفته هاي استادتان «كندي» را پاسخ گويد؟ شاگرد عرض كرد: ما همگي از شاگردان او هستيم و نمي توانيم به اشتباه استاد خود اعتراض كنيم. امام فرمود: اگر مطالبي به شما تلقين و تفهيم شود، مي توانيد آن را براي استاد خود نقل كنيد؟

شاگرد گفت: آري! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمي و محبت برخورد كن و سعي نما با او انس و الفت پيدا كني. هنگامي كه كاملاً انس و آشنايي به عمل آمد، به او بگو: مسئله اي براي من پيش آمده است كه غير از شما كسي شايستگي پاسخ آن را ندارد و آن اين است كه: آيا ممكن است گوينده قرآن از گفتار خود معاني اي غير از آنچه شما حدس مي زنيد، اراده كرده باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلي! ممكن است چنين منظوري داشته باشد. در اين هنگام بگو: شما چه مي دانيد، شايد گوينده قرآن معاني ديگري غير از آنچه شما حدس مي زنيد، اراده كرده باشد و شما الفاظ او را در غير معناي خود به كار برده باشيد! امام در اينجا اضافه كرد: او آدم باهوشي است، طرح اين نكته كافي است كه او را متوجه اشتباه خود كند.

شاگرد به حضور استاد رسيد و طبق دستور امام رفتار كرد تا آنكه زمينه براي طرح مطلب مساعد گرديد. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پيش بيني شده را گرفت. استاد كه مي دانست شاگرد او چنين سؤالي را از پيش خود نمي تواند طرح نمايد و در حدّ انديشه او نيست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را قسم مي دهم كه حقيقت را به من بگويي، چنين سؤالي از كجا به فكر تو خطور كرد؟

شاگرد: چه ايرادي دارد كه چنين سؤالي به ذهن من آمده باشد؟

استاد: نه! تو هنوز زود است كه به چنين مسائلي رسيده باشي. به من بگو اين سؤال را از كجا ياد گرفته اي؟

شاگرد: حقيقت اين است كه «ابو محمد» مرا با اين سؤال آشنا كرد.

وجود پرسش و طرح شبهه مي تواند باعث بالندگي و رشد جامعه شود، به شرطي كه به آن پاسخ صحيح و هدايتگر داده شود.

استاد: اكنون واقع امر را گفتي. سپس افزود: چنين سؤالهايي تنها زيبنده اين خاندان است [آنان هستند كه مي توانند حقيقت را آشكار سازند]. آن گاه استاد با درك واقعيت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشي روشن كردند و آنچه را كه به عقيده خود درباره «تناقضهاي قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند.(27)

از آنچه گفته شد به خوبي وسعت تلاشهاي علمي حضرت آشكار مي گردد.

سحرگهان كه نسيم حيات چون دم عيسي

وزيد صُور صفت بر بساط پهنه خضرا

بشارت آمد از قدسيان به عالم امكان

كه فيض مي رسد از مصدر عنايت يكتا

حديثه مام و حسن نام و عسكري لقب آمد

قدم نهاد و سحرگه به ارض اقدس بطحا

پسر به حضرت هادي پدر به مهدي قائم عليه السلام

امام عسكري عليه السلام آن حجت خداي تعالي

ز صلب اين به وجود آيد آن كه بعد ظهورش

اميد نوح و خليل است و مقتداي مسيحا(28)

***

1. انوار البهيه، شيخ عباس قمي، كتابفروشي جعفري، ص 151.

2. الارشاد، شيخ مفيد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 345.

3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، مؤسسه امام صادق عليه السلام ، چاپ دوم، 1374، ص 621.

4. ر. ك: علل الشرايع، صدوق، قم، مكتبة الطباطبائي، ج 1، ص 176 و 230.

5. بحارالانوار، مكتبة الاسلامية، ج 50، ص 251؛ دلائل الامامة، جرير طبري، قم، منشورات الرضي، چاپ سوم، 1363 ه . ش، ص 226.

6. بحارالانوار، ج 50، ص 311.

7. همان، ص 313.

8. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، تهران، مكتبة نينوي الحديثه، ص 134.

9. الفصول المهمة، ابن صبّاغ مالكي، چاپ قديم، ص 304؛ نور الابصار، شبلنجي، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 166.

10. رجال، شيخ طوسي، چاپ نجف، المكتبة الحيدرية، 1381 ه . ق ، ص 427.

11. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 627.

12. بحار الانوار، بيروت، ج 2، ص 150، ح 25؛ رجال النجاشي، ابوالعباس نجاشي، قم، مكتبة الداوري، 1402 ه . ق، ص 447، شماره 1208.

13. بحارالانوار، ج 2، ص 150، ح 27.

14. فلاح السائل، سيد ابن طاووس، قم، دفتر تبليغات، ص 183.

15. الذريعة الي تصانيف الشيعة، آغابزرگ تهراني، تهران، المكتبة الاسلامية، ج 3، ص 149؛ آشنايي با متون حديث، مهريزي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اوّل، ص 77.

16. ر. ك: الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج 4، صص 283 ـ 297؛ آشنايي با متون حديث، مهريزي، ص 77.

17. الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج 3، ص 149.

18. تدوين السنة، سيد محمد رضا حسيني، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1418 ه . ق ، ص 185.

19. حياة الامام العسكري، محمدجواد طبسي، قم، دفتر تبليغات، ص 223؛ تاريخ الشيعة، شيخ محمد حسين مظفر، مكتبة بصيرتي، ص 62، 78 و 102؛ سيره پيشوايان، ص 632.

20. معادن الحكمة في مكاتب الائمة، فيض كاشاني، ص 264.

21. بحارالانوار، ج 50، ص 317.

22. همان.

23. اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسي، دانشگاه مشهد، ص 575؛ بحارالانوار، ج 50، صص 219 ـ 323.

24. نور الابصار، شبلنجي، ص167؛ مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، قم، كتابفروشي مصطفوي، ج 4، ص 425؛ داستانهاي صاحبدلان، محمدي اشتهاردي، ج 2 ـ 1، صص 119 ـ 120.

25. بحارالانوار، ج 50، ص 370؛ فصول المهمة، ابن صباغ مالكي، چاپ قديم، صص 304 ـ 305.

26. مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 437؛ اثبات الهداة، حرّ عاملي، قم، مطبعة العلمية، ج 3، ص 407، شماره 32.

27. مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سيره پيشوايان، صص 628 ـ 630 با تلخيص.

28. محمد آزردگان (واصل).