خانه قرآن


بخشي از گنجينه سرشار روايي شيعه، تك روايت ها و تك شنيده هايي است كه راوي از امام معصوم بي واسطه يا با واسطه نقل كرده است و بخشي ديگر از آن بازنويس گفته هاي راويان بزرگ است كه در قالب كتاب هاي «امالي» وجود دارد و بخشي نيز بازنوشت دست نويس هاي راوياني است كه در زمينه هاي گوناگون فقهي، اخلاقي، اعتقادي و... پس از استماع روايت، آن را براي ديگران بازگو كرده اند يا در دفترهايي به نام «كتاب» نگاه مي داشته اند. در روزگار امام باقر(ع) و امام صادق(ع) كتاب هاي روايي فراواني توسط راويان و اصحاب اين دو امام (ع) گرد آمده است كه 400كتاب از بين آ نها شهرت بيشتري داشته است كه به آنها «اصول اربعمأه» مي گويند: در اين بين، پاره اي از كتاب هاي روايي نيز وجود دارد كه به همان صورت كتاب از امام معصوم نقل شده است. «مصباح الشريعه» ، «فقه الرضا» و تفسير قرآن منسوب به امام حسن عسكري(ع) از اين گونه اند. پيرامون اين سه كتاب، ديدگاه هاي زيادي ارائه شده است كه در اين مقاله به مناسبت ولادت امام حسن عسكري(ع )تنها به برخي آراء حديث شناسان درباره تفسير قرآن منسوب به امام حسن عسكري(ع) اشاره مي كنيم.

بر اساس آنچه در ابتداي تفسير به نقل از ابويعقوب و ابوالحسن نقل شده، پدران اين دو در منطقه استرآباد در زماني كه زيديه بر آن ديار چيره بوده اند مي زيسته اند.

اين دو كه از شيعيان و دوستان امام عسكري(ع) بوده اند، از ترس سخن چينان و آزار دشمنان، به همراه زن و فرزندان خويش به نزد امام حسن عسكري(ع) كوچ مي كنند. امام(ع) پس از خوشامدگويي و دعا در حق آنان مي فرمايد: به شهر خويش بازگرديد كه در امنيت جاني و مالي خواهيد بود. آنان با اطمينان به اين كلام امام باز مي گردند ولي به سفارش امام، دو فرزند خود يعني ابويعقوب و ابوالحسن را نزد امام براي فراگيري علم باقي مي گذارند. آن دو براي شنيدن حديث به نزد امام رفت وآمد مي كنند تا اينكه روزي امام حسن عسكري(ع) به آن دو مي فرمايد: آنگاه كه به شما خبر رسد كه خداوند شر دشمنان را از پدران شما بازگرفته است من نيز به شكرانه اين نعمت، تفسيري از قرآن كه دربردارنده اخبار آل محمد(ص) است را براي شما باز مي خوانم. اين دو پس از چند روز، نامه اي از خاندان خود كه گوياي خبر سلامتي آنها بوده دريافت مي كنند و سپس امام عسكري(ع) نيز به وعده خويش عمل مي فرمايد و كتاب تفسير قرآن را در اختيار آنان گذارده و مي فرمايد: ملازم آن باشيد و از آن نگاهباني كنيد. اين دو در مدت 7سال، روزانه بخشي از آن را بازنويسي مي كرده اند تا اينكه كار كتابت به انجام مي رسد (بنگريد: التفسيرالمنسوب الي الامام العسكري، نشر مدرسه الامام المهدي(عج) ص7 تاص12 با اختصار و گزينش).

ساختار كلي كتاب بر اساس نسخه اي كه به چاپ رسيده، اينگونه است كه ابتدا امام(ع) رواياتي درباره فضل قرآن و نيز فضيلت دانايان به تأويل قرآن و آداب قرائت قرآن بر آنان مي خواند و سپس روايت مشهور در فضيلت اميرمومنان(ع) در ماجراي تاريخي كه رسول خدا(ص) در خانه هاي همه اصحاب را به مسجد مسدود كرد، مگر دري كه از خانه امام علي(ع) به مسجد گشوده بود نقل مي شود و سپس به تفسير بسم الله الرحمن الرحيم و سوره فاتحه و نيز بخشي از سوره بقره تا آيه 282 پرداخته مي شود.

البته برابر آنچه اين دو راوي يعني ابويعقوب و ابوالحسن نقل كرده اند قطعاً حجم كتاب تفسير بسي بيش از اين مقدار كه چاپ شده بوده چرا كه استنساخ آن در مدت 7سال به طول انجاميده است.
ديدگاه هاي حديث شناسان

1 گروهي از حديث شناسان بر اين باورند كه احاديث اين كتاب از امام عسكري(ع) صادر شده است و مانند ديگر كتاب هاي روايي معتبر، مرجعي براي تفسير قرآن شمرده مي شود.

2 گروهي معتقدند تمامي اين كتاب جعلي و نادرست است و به دروغ به امام عسكري(ع) نسبت داده شده است.

3 گروهي مي گويند سند اين كتاب به دليل وجود دو راوي غيرمشهور ضعيف است ولي آنچه نقل كرده اند، به خاطر وجود قرائن خارجي قابل اعتماد و اطمينان است.

4 گروهي بر اين اعتقادند كه گذشته از سند كتاب كه شايد قابل خدشه باشد، متن احاديث آن بيانگر صحت صدور آنها از امام معصوم است.

اكنون در اين مجال كوتاه، تنها به دو گروه اساسي از اين دانشوران حديث پژوه و مستندات آنها اشاره مي كنيم كه در ضمن آن به آراء گروه هاي ديگر نيز به اجمال پرداخته خواهد شد.

گروه اول: اينان تفسير مزبور را داراي حجيت ندانسته و نسبت آن را به امام معصوم دروغ مي شمارند:

ابن غضائري صاحب كتاب «الضعفاء» برابر نقل «مجمع الرجال» قهبايي(ج6/25)

علامه حلي در «خلاصه الاقوال» (ص256)، محقق داماد در كتاب «شارع النجاه» .

مستند اساسي اين گروه، ضعف محمدبن قاسم استرآبادي است. او كه از مشايخ صدوق است در برخي كتاب هاي رجالي ضعيف شمرده شده و به همين دليل تفسيري كه او روايت كرده، قابل اعتماد نيست؛ به ويژه آنكه وي اين تفسير را از دو راوي كه هر دو مجهول هستند(يعني ابويعقوب و ابوالحسن)نقل مي كند. اين استدلال از ابن غضائري است كه ديگران مانند علامه حلي و محقق داماد نيز از او برگرفته اند.

منهج المقال استرآبادي(ص315) و جامع الرواه اردبيلي(2/184) نيز پس از نقل كلام علامه حلي از ابن غضائري بر همين اعتقادند كه چون ابن غضائري، محمدبن قاسم استرآبادي را تضعيف كرده است بنابراين تفسير مزبور قابل اعتماد نيست.

علامه شيخ محمد جواد بلاغي در تفسير آلاءالرحمن(1/49) مي نويسد: اين تفسير، كتابي است كه به دروغ به امام عسكري(ع) نسبت داده شده و دليل بر اين ادعا، وجود تناقض ها و تهافت هايي است كه در كلام راويان آن و نيز مخالفت احاديث آن با قرآن و تاريخ است.

علامه شوشتري نيز در «الاخبارالدخيله» (1/152) اين كتاب را بهتان بر امام عسكري(ع) مي داند و با تكيه بر كلام ابن غضائري، چهل مورد از مواردي كه آنها را گواه بر كذب استناد تفسير به امام مي داند، برمي شمارد.

علامه شعراني(مجمع البيان10/580) و نيز آيه الله خويي(معجم رجال الحديث13/152) نيز آن را داراي حجيت نمي دانند. در معجم رجال مي نويسد: «اينگونه كلمات از عالمي پژوهشگر پسنديده نيست، چه رسد به اينكه از امام معصوم اين كلمات صادر شده باشد» .

گروه دوم: اين دسته از حديث پژوهان، تفسير منسوب به امام عسكري(ع) را همانند ديگر كتب حديثي دانسته اند؛ همانگونه كه در آنها احاديث صحيح و سقيم يافت مي شود و در اين تفسير نيز روايات درست و نادرست وجود دارد و نمي توان تمام آن را دروغ دانست.

شيخ صدوق در بيشينه كتاب هاي خود مانند «من لايحضره الفقيه» ، «التوحيد» و «العيون» از اين تفسير نقل مي كند و با توجه به آنچه وي در ابتداي كتاب «من لايحضره الفقيه» نوشته است كه در اين كتاب، تنها احاديثي كه بين من و خداي من حجت است گرد آورده ام به ناچار مي بايست احاديث تفسير مزبور نيز كه در «من لايحضره الفقيه» وجود دارد نزد او داراي اعتبار و حجيت باشد.(بنگريد: من لايحضره الفقيه ج2/ 327)

ابومنصور طبرسي در مقدمه كتاب «الاحتجاج» سند خود را به كتاب تفسير بيان مي كند كه همان سند معروف است(كه در ابتدا آورده ايم) و آن را حجت مي شمارد.

قطب راوندي در كتاب «الخرائج» بخش هايي از تفسير را آورده است و اين گوياي اعتماد قطب بر آن است.

ابن شهر آشوب در «المناقب» (ج2/300) اين تفسير را به طور قطع از امام عسكري(ع) مي داند.

محقق كركي از اين تفسير، روايت نقل مي كند و محدث نوري مي گويد: او اين تفسير را در نهايت اعتبار مي دانسته است(المستدرك3/662).

شهيد ثاني در «منيه المريد» (ص19) از تفسير امام عسكري(ع) نقل روايت مي كند.

ملا محمدتقي مجلسي(اول) در آثار گوناگوني خود از آن نقل مي كند و به حجيت آن معتقد است. در «روضه المتقين» (ج14/250) مي نويسد: همانند اين تفسير از غير معصوم صادر نمي شود و آن كسي كه با گفتارهاي امامان آشنايي دارد به يقين مي داند كه اين تفسير از امام معصوم است. وي در شرح من لايحضره الفقيه(5/142) اين تفسير را گنجي از گنج هاي خدايي مي داند.

ملا محمد باقر مجلسي(اول) در «بحارالانوار» (ج1/28) كتاب تفسير را از كتاب هاي معروف دانسته و به استناد به كلام صدوق بر آن اعتماد مي كند.

شيخ حر عاملي در «وسائل الشيعه» (ج20/52)، فيض كاشاني، سيد هاشم بحراني، وحيد بهبهاني و بسياري ديگر از فقيهان و راويان بزرگ، اين تفسير را از امام دانسته و به احاديث آن اعتماد مي كنند. در روزگار معاصر نيز شيخ عبدالله ممقاني در تنقيح المقال(ج3/175) و نيز آيه الله بروجردي و شيخ آقابزرگ تهراني در الذريعه(ج4/283) و نيز محدث نوري در «المستدرك» بر حجيت اين كتاب و نسبت آن به امام عسكري(ع) اعتقاد داشته و بر آن اعتماد مي كنند.

در پايان، آنچه شايد بتوان به عنوان ارزيابي نهايي بدان دست يافت آن است كه:

1 وجود برخي روايات نادرست در اين تفسير نمي تواند دليل بر نادرست بودن تمامي كتاب باشد.

2 اعتماد شيخ صدوق بر اين تفسير اگرچه باعث اعتبار راويان آن نمي شود ولي دليل بر دروغ بودن آن نيز وجود ندارد بلكه سياق متن برخي روايات آن و نيز بلندي مضامين پاره اي از احاديث تفسير، شاهد راستيني بر صدور آنها از امام معصوم است؛ به ويژه آنكه حديث شناسان خبره نيز بر همين باور بوده اند.

بر اين اساس مي توان گفت: نه تمامي اين كتاب مردود است و نه تمامي آن بي چون و چرا درست و قابل اعتماد است بلكه مي بايست با توجه به متن و نيز مقايسه آن با كتاب خدا و سنت قطعي پيامبر و خاندان(ع) و نيز با درنظرگرفتن قرائن خارجي و نيز قرائن همراه متن، به ارزيابي هر يك از روايات آن پرداخت.

(در تهيه اين مقاله از تحقيقات آيه الله سيد محمدباقر ابطحي در «التفسيرالمنسوب الي الامام العسكري(ع)» و نيز رساله استاد رضا استادي درباره تفسير، فراوان بهره برده ايم.)

***