معجزات و كرامات


خداوند متعال پيامبران و اوصياي خود را با معجزاتي ياري كرد كه انسان از آوردن مانند آنها ناتوان است و بدين گونه آنان شاهد صدقي بر درستي ادعاي خود داشتند و اگر چنين نبود آنان در اداي رسالت شكست مي خوردند. و كسي نبوت و رسالت آنان را تصديق نمي كرد.
از جمله كرامات و معجزاتي كه خداوند در اختيار آنان قرار داده بود آگاهي و اشراف بر ضماير افراد و علم به افكار و خطورات افراد و خبر از حوادث آينده و رويدادهاي مهم بود. ائمه هدي و از ميان آنها امام حسن عسكري - عليه السلام - از اين موهبت خداوندي برخوردار بودند.
در اين جا به پاره اي از معجزات و كرامات حضرت اشاره اي مي كنيم :
1- حسن نصيبي مي گويد: به دلم گذشت كه آيا عرق جنب ، طاهر است يا نه ؟ لذا به خانه امام حسن عسكري روي آوردم تا از او در اين باره بپرسيم و چون شب بدانجا رسيدم همانجا تا صبح خوابيدم ، سپيده كه دميد امام خارج شد و مرا كه خفته بودم بيدار كرد و فرمود:
((ان كان حلالا فنعم ، و ان كان من حرام فلا(1)؛ اگر جنب از حلال باشد عرق او طاهر است و اگر از حرام باشد نه )).
2- اسماعيل بن محمد عباسي مي گويد: نزد امام حسن عسكري از تنگدستي شكايت كردم و سوگند خوردم كه حتي يك درهم ندارم . ايشان فرمودند: ((آيا نام خدا را به دروغ به زبان مي آوري و سوگند ناروا مي خوردي در حالي كه دويست دينار پنهان كرده اي ؟ من اين سخن را براي محروم كردن تو از بخشش به زبان نمي آورم . اي غلام هر چه با خود داري به او بده )).
او نيز يكصد دينار به من داد. سپس حضرت رو به من كرد و فرمود: ((دينارهايي كه بدانها احتياج داري نهان كرده اي و بر خود حرام مي كني )). مدتي گذشت تا آنكه به آن پول نياز پيدا كردم و به جستجو پرداختم ليكن دينارها را نيافتم تا آنكه فهميدم پسرم محل آنها را يافته و آنها را دزديده و گريخته است (2).
3- محمد بن حجر از ظلم و ستم عبدالعزيز و يزيد بن عيسي به امام حسن عسكري - عليه السلام - شكايت كرد. حضرت پاسخ داد:
((بزودي از شر عبدالعزيز رهايي خواهي يافت و با ((يزيد)) در پيشگاه خداوند متعال قرار خواهيد گرفت تا داورتان باشد)).
چند روز بعد عبدالعزيز هلاك شد اما يزيد محمد بن حجر را كشت و بدين گونه در روز قيامت هر دو در برابر خداوند قرار خواهند گرفت تا پروردگار ميان آنها داوري كند(3).
4- ابوهاشم مي گويد: ((از تنگناي زندان و سنگيني قيد و بند به امام حسن عسكري شكايت كردم . ايشان به من نوشتند: نماز ظهر امروز را در خانه ات خواهي خواند. اين امر محقق شد و او همان روز از زندان رها شد و نماز را در منزلش گزارد))(4).
5- ابوهاشم مي گويد: ((تنگدست بودم و مي خواستم مشكلم را با امام حسن عسكري - عليه السلام - در ميان بگذارم ليكن بر اثر شوم و حيا از آن كار خودداري كردم و به سوي منزلم رفتم . همينكه بدانجا رسيدم حضرت برايم يكصد دينار همراه نامه اي فرستاد كه در آن آمده بود: اگر به چيزي نياز داشتي خجالت نكش و نترس كه هر چه دوست داشته باشي به دست مي آوري (5).
6- ثقه و امين بزرگوار ابوهاشم جعفري مي گويد: شنيدم امام حسن عسكري - عليه السلام - مي فرمود:
((بهشت را دري است به نام ((المعروف )) كه تنها اهل نيكي و رسيدگي به مردم از آن مي گذرند)).
خشنود شدم و خدا را سپاس گفتم كه از برآورندگان نيازهاي مردم هستم و جزء نيكان به شمار مي روم ، حضرت به من نگاهي انداخت و فرمود: ((آري ، تو همانگونه اي كه پنداشته اي هستي . نيكان در دنيا، نيكان در آخرت نيز هستند، خداوند تو را اي اباهاشم از آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند))(6).
7- محمد بن حمزه دوري مي گويد: تنگدست شده بودم و از رسوايي هراسان لذا نامه اي به امام حسن عسكري - عليه السلام - نوشتم و از ايشان درخواست كردم برايم دعا كنند و از خداوند بي نيازي مرا بخواهند. پاسخ حضرت بدين گونه به دستم رسيد:
((به تو مژده مي دهم كه خداوند بي نيازت كرد. پسر عمويت يحيي بن حمزه در گذشت و جز تو وارثي ندارد، ماترك او كه يكصد هزار دينار است به زودي به دست تو خواهد رسيد. پس خداي را سپاسگو و ميانه روي پيشه كن و از باددستي و اسراف بپرهيز)).
پس از چندي روز همانطور كه امام گفته بود خبر مرگ پسر عمويم به من رسيد و دارايي او در اختيار قرار گرفت . فقر و نداري از من دور شده بود. حق خداوند را ادا كردم و به برادران ديني خود نيكي كردم و بر خلاف قبل كه اسراف مي كردم ، ميانه روي و اقتصاد را نصب العين خود قرار دادم (7).
8- محمد بن حسن بن ميمون مي گويد: به مولايم امام حسن عسكري نامه اي نوشتم و از تنگدستي شكوه نمودم . سپس با خود گفتم : مگر امام صادق - عليه السلام - نفرموده است كه با ما بودن در حال فقر بهتر از با دشمن ما بودن در حال توانگري است و كشته شدن با ما بهتر از زيستن با دشمنان ماست ؟!
چندي بعد پاسخ حضرت بدين مضمون رسيد:
((خداوند جلّ و علا گناهان دوستان و مواليان را با فقر و بي چيزي پاك مي كند و از گناهان بيشماري درمي گذرد. مطلب همانست كه با خود انديشيده اي : فقر با بهتر از دارايي با دشمنان ماست . ما پناه پناهندگان ، روشني روشني خواهان و نگاهبان كساني هستيم كه به ما مي پيوندند و آنان را از هر لغزش باز مي داريم . آنكه ما را دوست بدارد همراه ما در اوج افتخار و شرافت خواهد بود و هر كس از ما منحرف شود در گودال دوزخ سقوط خواهد كرد...))(8).
9- ابوجعفر هاشمي مي گويد: همراه گروهي از شيعيان در زندان بسر مي برديم كه امام حسن عسكري و برادرش جعفر را بدانجا آوردند. بسرعت خودمان را به ايشان رسانديم و من رخسار ايشان را بوسيدم و ايشان را بر زيرانداز خود جاي دادم . جعفر نيز نزديك حضرت نشست . مسؤ ول زندان صالح بن وصيف بود. در آنجا مردي از ((بني حجم )) در ميان ما بود كه خود را علوي معرفي مي كرد. حضرت متوجه ما شده فرمود:
((اگر در ميان شما بيگانه اي نبود شما را از زمان رهايي تان باخبر مي كردم ...)).
سپس به آن مرد حجمي اشاره كردند و گفتند:
((اين مرد از شما نيست پس هشيار باشيد كه در پيراهن خود دفتري دارد كه آنچه را شما مي گوييد در آن نوشته به خليفه گزارش ‍ مي كند)).
يكي از زندانيان به شتاب نزد او رفت و او را بازرسي كرد. در اين هنگام نامه اي از او به دست آمد كه در آن اتهامات متعددي را به گروه نسبت داده بود و مدعي شده بود كه آنان مي خواهند در زندان نقبي بزنند و از آن بگريزند(9)
10- احمد بن محمد نقل مي كند كه : هنگامي كه ((مهدي )) خليفه عباسي دست به كشتار شيعيان زده بود به امام حسن عسكري نوشتم : آقاي من ! خدا را شكر مي كنم كه خطر او را از شما باز داشت . شنيده ام كه شما را تهديد كرده و گفته است : به خدا آنان را از صفحه روزگار پاك مي كنم !.
امام با خط خود نگاشت : ((عمر او كوتاهتر از آن است كه چنين كند؛ از امروز پنج روز را بشمار كه در روز ششم پس از خفت و خواري بسيار، او را خواهد كشت )). پيش بيني امام درست درآمد و همانگونه شد كه فرموده بود(10).
11- ابوهاشم مي گويد: فهنكي از امام حسن عسكري درباره علت تفاوت ارث زن و مرد پرسش كرد و گفت كه چرا مرد دو برابر زن ارث مي برد؟
حضرت پاسخ داد: ((زيرا بر زنان نفقه ، جهاد و خونبها واجب نيست و بر مرد است پرداخت نفقه ، خونبهاي عاقله و هزينه جهاد و خود جهاد)).
ابوهاشم مي افزايد: به ذهنم خطور كرد كه اين سؤ ال ، عين سؤ الي است كه ابن ابي العوجاء از امام صادق - عليه السلام - پرسش كرد و جواب حضرت نيز همان جواب امام ششم است .
امام به من توجه كرد و فرمود: ((آري اين همان سؤ ال ابن ابي العوجاء است و سؤ ال كه يكي باشد جواب آن نيز از طرف ما يكي خواهد بود و دانش و علم ما يكسان است هر چند پيامبر خدا و اميرالمؤ منين - عليه السلام - فضيلت و برتري خود را دارند))(11).
12- ابوهاشم مي گويد: يكي از شيعيان به امام حسن عسكري نامه اي نوشت و خواستار دعايي شد. حضرت در پاسخ ، دعاي زير را براي او نوشت و گفت : چنين دعا كن :
((اي شنواترين شنوندگان و اي بيناترين بينندگان و اي نگرنده ترين نگرندگان و اي سريعترين حسابرسان و اي مهربانترين مهربانان و اي استوارترين حكمران ، بر محمد و آل محمد درود فرست و درهاي روزي را بر من بگشا و عمرم را دراز كن و به رحمت خود بر من منت بگذار و مرا از كساني قرار ده كه براي ياري دينت از آنان بهره مي گيري و (با نابودي من ) ديگري را جايم مگذار!)).
ابوهاشم مي گويد: با خود گفتم : پروردگارا! مرا در حزب و گروه خودت قرار ده .
حضرت به من رو كرد و فرمود: ((اگر به خدا مؤ من باشي و رسول او را تصديق كني در حزب و گروه خدا خواهي بود))(12).
13- شاهويه بن عبد ربه مي گويد: برادرم صالح در زندان بود و من نامه اي به امام حسن عسكري - عليه السلام - نوشتم و پرسشهايي كردم . حضرت پس از پاسخ به پرسشهايم نوشته بود:
((روزي كه نامه ام به دستت مي رسد برادرت صالح از زندان آزاد مي گردد. تو مي خواستي درباره كار او از من پرسش كني ليكن فراموش ‍ كردي )).
در حال قرائت نامه حضرت بودم كه شخصي آمد و مژده آزادي برادرم را به من داد و من پس از ديدن او نامه ايشان را برايش خواندم (13).
14- ابوهاشم مي گويد: به ذهنم خطور كرد كه آيا قرآن مخلوق است يا غير مخلوق . امام حسن عسكري - عليه السلام - به من نگاهي كرد و فرمود: ((اي اباهاشم ! خداوند آفريننده همه چيز است و جز او همه آفريدگانند))(14).
15- ابوهاشم مي گويد: براي درخواست نگيني تا با آن انگشتري بسازم و بركت زندگي من باشد نزد امام حسن عسكري - عليه السلام - رفتم . پس از آنكه نشستم خواسته خود را فراموش كردم و همينكه خواستم با او وداع كنم و خارج شوم ايشان انگشتري به من دادند و با لبخندي فرمودند: ((نگيني خواسته بودي و ما به تو انگشتري داديم و نگين به سودت شد. پروردگارم تو را بدان تهنيت مي گويد)).
از اين مطلب شگفت زده شدم و گفتم : آقاي من ! تو ولي خدا و امامي هستي كه به فضل و سروري او در پيشگاه خدا معترفم و به پيروي از شما پايبند. ايشان به من فرمودند: ((اي ابوهاشم ! خداوند از تو در گذرد))(15).
16- ابوهاشم مي گويد: شنيدم كه امام حسن عسكري - عليه السلام - مي فرمود:
((خداوند در روز قيامت آنقدر از گناهان بندگان درمي گذرد كه به ذهن هيچ كس خطور نكرده است تا آنكه مشركان مي گويند: به خدا ما مشرك نبوديم )).
به ياد حديثي افتادم كه يكي از اصحاب ما از اهالي مكّه برايم خوانده بود كه : پيامبر اكرم اين آيه را تلاوت كرد: ((ان اللّه يغفر الذنوب جميعا(16)؛ خداوند تمامي گناهان را مي بخشد)) سپس آن مرد گفت : حتي مشركين را مي بخشد. من اين سخن را نپسنديدم و در دل نهان داشتم و با خود همچنان حديث نفس مي كردم كه امام حسن عسكري - عليه السلام - به من رو كرد و اين آيه را تلاوت كرد:
((ان اللّه يغفران يشرك به ، و يغفر مادون ذلك لمن يشاء))(17).
((خداوند شرك را نمي بخشد و جز آن را بر هر كس از بندگان كه بخواهد مي بخشد)).
اين مرد چه بد سخني گفت و چه بد روايتي نقل كرد(18)!.
مورخان كرامات بيشماري را امام حسن عسكري و آگاهي ايشان به نهانيهاي اشخاص و ضماير آنها نقل كرده اند. همچنين پيش بيني هاي متعدد و اخبار از حوادث و رويدادهاي آينده كه از مختصات امامان بوده است به وسيله بسياري از افراد ثقه نقل شده است . همه اينها نشانه هاي گويايي هستند از امامت ايشان زيرا جز امام را چنين علم و اشرافي بر نفوس نيست .
شايسته گفتن است كه بسياري از اين كرامات و معجزات را شيعه حقيقي و ديندار واقعي ، ابوهاشم جعفري كه از بزرگان و نيكان علما بود و از ياران نزديك امام علي هادي و امام حسن عسكري - عليه السلام - به شمار مي رفت براي ما نقل كرده است . او كه شاهد معجزات زيادي از اين دو بزرگوار بوده است مي گويد:
((هر روز و هر زمان كه نزد ((عسكريين )) مي رفتم دليل و برهاني آشكار بر امامت آنان مشاهده مي كردم ))(19).
در اينجا سخن از عبادت و برخي كرامات امام حسن عسكري - عليه السلام - را به پايان مي بريم .

***


1- مرآة الزمان ، ج 6، ص 192، نسخه عكسي در كتابخانه اميرالمؤ منين ، شماره مسلسل 2865.
2- نورالابصار، ص 153.
3- مناقب آل ابي طالب ، ج 4، ص 433.
4- اعلام الوري ، ص 327.
5- الثاقب في المناقب ، ص 241 نوشته محمد بن علي جرجاني از نسخه هاي خطي كتابخانه اميرالمؤ منين (نجف اشرف ) شماره مسلسل 357.
6- نورالابصار، ص 152.
7- نورالابصار، ص 152 و الدر النظيم في مناقب الائمه .
8- مناقب آل ابي طالب ، ج 4، ص 435.
9- الدر النظيم في مناقب الائمه از نسخه هاي عكسي كتابخانه امير المؤ منين ، شماره مسلسل 2879.
10- اعلام الوري ، ص 375.
11- المناقب ، ص 437 و اعلام الوري ، ص 374.
12- اعلام الوري ، ص 374.
13- المناقب ، ج 4، ص 438.
14- المناقب ، ج 4، ص 436.
15- اعلام الوري ، ص 375 و المناقب ، ج 4، ص 437.
16- سوره زمر، آيه 53.
17- سوره نساء، آيه 48.
18- الدرالنظيم .
19- اعلام الوري ، ص 375.