سوگند دروغ


ابن شهر آشوب به نحو ارسال از اسماعيل بن محمد عباسي روايت كرده كه: «گفت: عرض حاجت به پيشگاه ابومحمد عليه السلام نمودم و نزد حضرت سوگند خوردم كه حتي يك درهم پول ندارم.حضرت فرمود: چرا به دروغ سوگند به خدا مي خوري، در حالي كه دويست دينار ذخيره كرده اي. اين مطلب را نه به اين خاطر كه تو را محروم از عطاي خود كنم مي گويم. [آنگاه خطاب به غلام خود فرمود:] اي غلام، هر چه با خود داري به او بده و غلام يكصد دينار به من داد. سپس حضرت رو به من كرد و فرمود: تو آن دينارهايي را كه زير خاك پنهان ساخته اي در سخت ترين شرايطي كه به آنها نياز داري، از دست خواهي داد. زماني نيازمند آن دينارها شدم و در جست و جوي دينارها برآمدم، ولي آنها را نيافتم. بعدها متوجه شدم كه پسر عمويم جاي آنها را يافته و آنها را برداشته و گريخته است» [1] .

***

[1] مناقب، ج 4، ص 432؛ فصول المهمه، ص 368.