بازگشت

قلم، خود به خود مي نوشت


و نيز از ابوهاشم جعفري روايت شده كه گفت: به حضور امام حسن عسكري عليه السلام شرفياب شدم و ايشان مشغول نوشتن كاغذي بودند، بعد از مدّتي، وقت نماز اوّل آن حضرت شد، ايشان آن كاغذ را از دستشان بر روي زمين گذاشتند و مشغول نماز شدند، من ديدم كه ناگهان قلم روي كاغذ شروع به نوشتن كرد، تا به آخر كاغذ رسيد. من تا اين صحنه را ديدم به سجده افتادم، بعد از مدتي كه ايشان نمازشان را اقامه كردند، قلم را به دست مباركشان گرفتند و به مردمي كه به درب خانه ايشان آمده بودند، اجازه ورود دادند تا داخل خانه شوند.(1)
به چاه افتادن امام حسن عسكري عليه السلام در سنين كودكي و نجات پيدا
كردن ايشان
روايت شده است: هنگامي كه امام حسن عسكري عليه السلام كودك بودند، روزي در كنار پدر بزرگوارشان كه مشغول نماز بود، به چاه آب افتادند، شيون و ناله زن ها بلند شد، امام هادي عليه السلام به آن ها فرمودند: باكي (ناراحتي و مشكلي) نيست، آن ها نگاه كردند و ديدند كه آب از قعر چاه كم كم بالا آمد تا به سر چاه رسيد و امام حسن عسكري عليه السلام بالاي آب آمد و با آب بازي مي كرد، به اين ترتيب ايشان از آب و چاه بيرون آمدند.(2)

***

1) شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 744 - عيون المعجزات، حسين بن عبدالوهاب (قرن پنجم)، ص 123.
2) محمدي اشتهاردي، نگاهي بر زندگي امام حسن عسكري عليه السلام، ص 17.