بازگشت

برخورد با انحرافات و تحريفات


از ديگر فعاليتهاي علمي و فرهنگي امام عسكري عليه السلام برخورد با بدعتها، تحريفات و انحرافاتي بود كه در جامعه پيش مي آمد؛ مخصوصا اگر اين انحرافات از ناحيه اهل قلم و دانشمندان و علما سر مي زد، حضرت نسبت به آن خيلي حساس بود، و اين خود درس بزرگي است براي علما كه در مقابل انحرافات و تحريفات و بدعتهايي كه در جامعه ايجاد مي شود، سكوت اختيار نكنند.
به نمونه اي در اين زمينه توجه فرماييد:
«اسحاق كِنْدي» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مي رفت و در عراق اقامت داشت، كتابي تأليف كرد به نام «تناقضهاي قرآن» ! او مدتهاي زيادي در منزل نشسته و گوشه نشيني اختيار كرده و خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزي يكي از شاگردان او به محضر امام عسكري عليه السلام شرفياب شد. هنگامي كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آيا در ميان شما مرد رشيدي وجود ندارد كه گفته هاي استادتان «كندي» را پاسخ گويد؟ شاگرد عرض كرد: ما همگي از شاگردان او هستيم و نمي توانيم به اشتباه استاد خود اعتراض كنيم. امام فرمود: اگر مطالبي به شما تلقين و تفهيم شود، مي توانيد آن را براي استاد خود نقل كنيد؟
شاگرد گفت: آري! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمي و محبت برخورد كن و سعي نما با او انس و الفت پيدا كني. هنگامي كه كاملاً انس و آشنايي به عمل آمد، به او بگو: مسئله اي براي من پيش آمده است كه غير از شما كسي شايستگي پاسخ آن را ندارد و آن اين است كه: آيا ممكن است گوينده قرآن از گفتار خود معاني اي غير از آنچه شما حدس مي زنيد، اراده كرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلي! ممكن است چنين منظوري داشته باشد. در اين هنگام بگو: شما چه مي دانيد، شايد گوينده قرآن معاني ديگري غير از آنچه شما حدس مي زنيد، اراده كرده باشد و شما الفاظ او را در غير معناي خود به كار برده باشيد! امام در اينجا اضافه كرد: او آدم باهوشي است، طرح اين نكته كافي است كه او را متوجه اشتباه خود كند.
شاگرد به حضور استاد رسيد و طبق دستور امام رفتار كرد تا آنكه زمينه براي طرح مطلب مساعد گرديد. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پيش بيني شده را گرفت. استاد كه مي دانست شاگرد او چنين سؤالي را از پيش خود نمي تواند طرح نمايد و در حدّ انديشه او نيست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را قسم مي دهم كه حقيقت را به من بگويي، چنين سؤالي از كجا به فكر تو خطور كرد؟
شاگرد: چه ايرادي دارد كه چنين سؤالي به ذهن من آمده باشد؟
استاد: نه! تو هنوز زود است كه به چنين مسائلي رسيده باشي. به من بگو اين سؤال را از كجا ياد گرفته اي؟
شاگرد: حقيقت اين است كه «ابو محمد» مرا با اين سؤال آشنا كرد.
وجود پرسش و طرح شبهه مي تواند باعث بالندگي و رشد جامعه شود، به شرطي كه به آن پاسخ صحيح و هدايتگر داده شود.
استاد: اكنون واقع امر را گفتي. سپس افزود: چنين سؤال هايي تنها زيبنده اين خاندان است [آنان هستند كه مي توانند حقيقت را آشكار سازند]. آن گاه استاد با درك واقعيت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشي روشن كردند و آنچه را كه به عقيده خود درباره «تناقض هاي قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند. (1)
از آنچه گفته شد به خوبي وسعت تلاشهاي علمي حضرت آشكار مي گردد.
سحرگهان كه نسيم حيات چون دم عيسي وزيد صُور صفت بر بساط پهنه خضرا
بشارت آمد از قدسيان به عالم امكان كه فيض مي رسد از مصدر عنايت يكتا
حديثه مام و حسن نام و عسكري لقب آمد قدم نهاد و سحرگه به ارض اقدس بطحا
پسر به حضرت هادي پدر به مهدي قائم عليه السلام امام عسكري عليه السلام آن حجت خداي تعالي
ز صلب اين به وجود آيد آن كه بعد ظهورش اميد نوح و خليل است و مقتداي مسيحا (2)

***

1. مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سيره پيشوايان، صص 628 630 با تلخيص.
2.محمد آزردگان (واصل).