بازگشت

اعلام موضع


در عصري كه نا آرامي هاي سياسي به اوج مي رسد، اركان قدرت براي بقاي خود، به هر ابزاري از جمله «تنوّع مذهبي» دامن مي زند و هر روزه نهضت و جنبشي مذهبي با رنگ و بوي الحادي، به وجود مي آيد. منطقي ترين راه هدايت امّت، اعلام موضع در برابر منكرات مذهبي، سياسي و اجتماعي است. لذا امام عسكري عليه السلام با همين روش، گروه هاي زيادي از شيعيان را از افتادن در ورطه جهل و فساد احزاب و گروه ها نجات داد. در اهميّت مبارزه با اين جريانات منحرف، همين بس كه بدانيم آن امام مي فرمود:
«هيچ يك از پدرانم مانند من گرفتار شكّ و تزلزل شيعيان در امر امامت نشده اند.» 10
آن حضرت در برابر قيام «صاحب الزّنج» كه خسارت فراواني به جا گذاشت و طي چهارده سال و چهار ماه و شش روز، هزاران قرباني گرفت و سرانجام در سال 270 ق. توسّط موفّق عبّاسي كشته شد، امام در قالب پاسخ به نامه، اعلام موضع كرد و فرمود: «صاحب الزّنج از ما اهل بيت نيست.» 11
به برخي از اعلام مواضع آن حضرت درباره انحرافات اعتقادي اشاره مي كنيم.
الف) صوفيّه: امام به «ابوهاشم جعفري» فرمود:
«اي ابوهاشم! زماني مي رسد كه چهره مردم خندان و دلهايشان تاريك است. از ديدگاه آنان سنّت، بدعت و بدعت، سنّت است. مؤمن را به ديده حقارت مي نگرند و فاسق را ارج مي نهند، … به خدا سوگند! آنها از عقيده خود بر گشته و از راه حق منحرف شده اند. در علاقه به مخالفان ما زياده روي كرده و شيعيان و دوست داران ما را به گمراهي مي كشانند … » 12
ب) واقفيّه: امام در بيزاري از اين گروه نامه هايي نوشته است؛ از جمله آنچه كه قبلاً به نقل از علاّمه مجلسي، از «احمد بن مطهّر» بيان كرديم.
ج) ثَنَويّه: شيخ حرّ عاملي مي نويسد: يكي از ياران «ابوسهل بلخي» نامه اي به امام نوشت و خواست در حقّ پدرش (كه ثنوي و دوگانه پرست بود) و مادرش (كه مؤمن بود) دعا كند. امام مرقوم فرمود:
«رحم اللّه والدتك …؛ خداوند، مادرت را بيامرزد … » 13
همين طور «محمد بن ربيع شأني» با يكي از ثنوي ها در اهواز مناظره كرد و تمايلي به آنها يافت. وي در سامّرا در خانه احمد بن خصيب نشسته بود كه امام او را به طور عبوري ديد و با انگشت سبّابه اشاره فرمود: «احد، احد؛ خدا، يكي است.» وي با شنيدن اين سخن، نقش بر زمين شد و از هوش رفت … 14
د) مفوّضه: اين گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمّد را آفريد و آفرينش دنيا را به او سپرد و هر چه را در دنياست، او آفريده است. به هر حال، اين عدّه از ديدگاه شيعه بدتر از يهود و نصارا و كليه بدعت گذاران دانسته شده اند.15

***

10. تحف العقول، ص 487.
11. مناقب آل ابيطالب (ع)، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 428.
12. حديقه الشيعه، ص 592.
13. اثباه الهداه، ج 3، ص 427.
14. كافي، ج 1، ص 511.
15. شرح باب حادي عشر، ص 99.