بازگشت

شناساندن ابزارهاي هدايت


امام عسكري عليه السلام براي اينكه شيعيان راههاي وصول به معروف ها و نيكي را ياد بگيرند، به بازشناساندن آنها مي پرداخت. از جمله به ارزش عقل و پند در هدايت شدن چنين اشاره مي فرمود:
«للقلوب خواطر من الهوي و العقول تزجر و نزاد في التّجارب علم مستأنف و الاعتبار يفيد الرّشاد …؛ دل ها را خاطره هايي از هوا و هوس است، ولي عقل ها مانع مي شوند و در كوران تجربه ها، دانش تازه اي به دست مي آيد. پند و عبرت گرفتن، مايه هدايت است.» 20
آن حضرت درباره بيم و اميد هم به عنوان ابزار باز دارندگي از گناه، مي فرمود:
«ما ادري ما خوف امرئي و رجاؤه مالم يمنعاه من ركوب شهوهٍ اِنْ عرضت له و لم يصبر علي مصيبه ان نزلت به؛ بيم و اميدي كه صاحبش را از ارتكاب عمل زشتي كه براي او فراهم شده، باز ندارد و بر مصيبتي كه بر او وارد شده است، شكيبايي ندهد، چه سودي دارد؟» 21
و درباره سبك شمردن گناه مي فرمايد: «من الذّنوب التي لاتغفر ليتني لا اُوخذ الاّ بهذا؛ از گناهاني كه بخشيده نمي شود، اين است كه [گنهكار بگويد: ] كاش به غير همين گناه عقوبت نمي شدم.» 22
در كنار موارد مذكور، اساسا آن حضرت اقشار مختلف مردم را به ياران و پيروانش مي شناساند و توضيح مي داد كه براي هدايت چه گروهي بايد هزينه و وقت اختصاص دهند و در واقع «مخاطب شناسي» در روند هدايتگري را، به آنان گوشزد مي كرد. «قاسم هروي» مي گويد:
دستخطّي از ابومحمّد عليه السلام به يكي از بني اسباط صادر شد. او مي گويد: به آن حضرت نامه نوشتم تا او را در جريان اختلاف ميان دوستانش قرار دهم و رهنمود بگيرم. امام نوشت:
«وانّما خاطب اللّه عزّوجلّ العاقل …؛ همانا خداي عزّوجلّ اهل خرد را مورد خطاب قرار داده است و هيچ كس بيش از خاتم و سرور پيامبران دليل و برهان بر پيامبري خود اقامه نكرد. با اين همه، گفتند: او جادوگر، كاهن و دروغگوست. خداوند هر كس را كه پذيراي هدايت بود، ارشاد كرد؛ چرا كه بسياري از مردم دليل و برهان را مي پذيرند. بدين ترتيب، هرگاه خدا دوست نداشته باشد حقّي را پديدار سازد، هرگز پديد نخواهد آمد. او پيامبران را بر انگيخت تا مردم را بيم و اميد دهند و در حالت ضعف و قدرت، آشكارا مردم را به حق دعوت كنند و همواره با آنان سخن گويند تا خدا امر خويش را حاكم و فرمان خود را اجرا سازد.
مردم طبقات گوناگوني دارند؛ آنان كه اهل بصيرت اند، راه نجات را شناخته، به حق تمسك جسته و به شاخه و فرعي استوار و پابرجا ارتباط يافته اند و هيچ شكّ و ترديدي به خود راه نداده و به غير پناه نبرده اند.
طبقه ديگر، كساني اند كه حق را از اهل آن نگرفته اند؛ مانند كساني اند كه در دريا سفر مي كنند، با تلاطم دريا آشفته مي شوند و با آرامش آن آرام مي گيرند.
دسته ديگر، اسير شيطان شده و سخن پيروان حق را رد نموده و با حسادت خويش حق را مغلوبِ باطل مي كنند. بنابراين، كساني را كه به اين سو آن سو مي زنند، به خود واگذار. چرا كه اگر چوپان بخواهد گوسفندانش را گرد آورد، با كمترين زحمتي قادر به آن خواهد بود … » 23

***

20. نزهه الناظر، ص 72، به نقل از حياه الامام العسكري، ص 153
21. همان، ص 73.
22. تحف العقول، ص 517.
23. كشف الغمّه، ج 2 ص 416؛ بحارالانوار، ج 50، ص 296.