بازگشت

مثلِ مشهد


سامرا، بازباصفا شده اي

درحريمت برو بيا داري

اربعين پا به پايِ كرببلا

زائرودسته عزا،داري

بازهم گنبدِ طلائي تو

مثلِ مشهد زدورمعلوم است

همه دانند زيرِ اين گنبد

مدفن دو امام ِ معصوم است
معرفت حكم ميكند اينجا

وقتِ گريه به رسمِ جود وكرم

همه يادي كنيم اين شبها

از تمام ِ مدافعانِ حرم
تا ابد يادمان نخواهد رفت

راهِ ما در مسيرِعاشوراست

در كنارِ دعايِ صاحبمان

امنيت زيرِ سايه شهداست
همه داخوشيِ ما اين است

لااقل يك حسن حرم دارد

صبح و ظهروغروب سفره بپاست

بسكه صاحبحرم ، كرم دارد
اهلِ بيت رسول اين ايام

به غم وغصه ها اسير شدند

راستي بين بچه هايِ علي

اين حسن ها چه زود پير شدند
چشم خود باز كرد و باگريه

پسر خويش را نگاهي كرد

دست انداخت دورِ گردنِ او

لب اورا رويِ لبش آورد
زير لب گفت:الوداع پسرم

بعداز اين موسم جدائي هاست

اين بيابان نشيني ماها

همه اش ارث مادرت زهراست
بعد از آنكه زدند مادر را

جايِ او كنجِ بيت الاحزان شد

شادي از خانواده ما رفت

بيت الاحزان شبي كه ويران شد
عصمت الله پشت در افتاد

پايِ دشمن به خانه اش واشد

آنقدر با قلاف كوبيدند

استخوانهايِ بازويش تا شد
محسنِ بي گناه را كشتند

دادِ زصديقه را در آوردند

فضه و جد ما به پشتِ در

جسم ششماهه دفن ميكردند
تشنه قدري آب بودم من

لب عطشانِ من تكان مي خورد

كي به پيش نگاهت اي بابا

لب من چوبِ خيزران مي خورد
عمه ات هست و مادرت هم هست

نه ميانِ نگاههاي حرام

واي از ماجرايِ بزم شراب

واي از ازدحام شهرِ شام
آستينها حجاب سر ميشد

بين آن گير ودار در بازار

چه كسي ديده است دعوايِ

زن و يك نيزه دار در بازار

***