بازگشت

منطق اسلام


وقتي طريق و منطق اسلام باشد او

بايد هميشه در پي اكرام باشد او

تفسير آيه آيه ي وحي است حركتش

بايد شبيه ساحل آرام باشد او

وقتي دليل خلقت هر آنچه هست ، هست

شايد درون خلقت بادام باشد او !؟

از صاحبان منصب و ثقل ولايت است

مفهوم و قصد خطبه ي همّام باشد او



اي شاه زهر خورده ي دوران قهقرا
كي ميشويم حاجي صحنين سامرا

ما هم كبوتريم ولي بالمان كم است
خاكي شديم و غمزده اجلالمان كم است
مشهد ، مدينه ، كرببلا ، سامرا چه شد؟
گويا دوباره روزي امسالمان كم است
يك بار هم ز اشك تو گريه نساختيم
ما غرق معصيت شده و حالمان كم است
بر چشم ما قدم بگذار اي جوان پير
در مجلس عزاي تو تمثالمان كم است

اينقدر غصه ي در و ديوار را نخور
اينقدر غصه ي سر مسمار را نخور

اين زهر معتمد جگرت را كه آب كرد
جسم تو را اسير خم و پيچ و تاب كرد
سوز از درون هميشه بد و بدتر است پس
بي شعله سم تمام تنت را كباب كرد
اين ماجراي آب به والله "مسري" است
مهدي تو را عطش زده ، تشنه خطاب كرد
اي روضه خوان بس است بيا و تمام كن
آقا دوباره ياد ز داغ رباب كرد

پستوي خانه پر شده از ذكر يا رباب
اصغر بيا كنار همين نيزه ها بخواب

شكر خدا به روي تنت نيست جاي سُم
در قصه ي شهادت تو نيست پاي سُم
آقا به گوش گريه كنان تو مي رسد
يك در ميان هوار تو و گريه هاي سُم
تو زير سمّ مركب دشمن نرفته اي
درهم نشد صداي تنت با صداي سُم
شكر خدا مقابل چشم گلت نشد
اين استخوان زير گلوت آشناي سُم


اما ببين كه جد غريبت چه ها كشيد

چارم امام زير تنش بوريا كشيد

***