بازگشت

يك سامرا اندوه


يك سامرا اندوه كنج سينه ماست

داني كه عمري غصه ديرينه ماست

از غربتت آيين غم آيينه ماست

بغض عدويت بغض ما و كينه ماست

دارد غبار بي كسي كوي حريمت

گرد عزا بنشسته بر روي حريمت

دشمن به جرم عاشقي كشته شما را

چون جلوه گاه خالقي كشته شما را

چون نور فجر صادقي كشته شما را

پرپر چو ياس و رازقي كشته شما را

چشم زمين و آسمان بر تو بگريند

جانا تمام عاشقان بر تو بگريند

زهر جفا در قتلتان باشد بهانه

جان داده ايد از غصه هايي بي كرانه

كوي مدينه، كربلا، اين دو نشانه

شام بلا و كوفه و جور زمانه

اينها همه بر جانتان گرديده قاتل

گر چه جهان زهر جفا را ديده قاتل

نامت حسن، خلقت حسن، خويت حسن بود

جمع خصال و خلق نيكويت حسن بود

ذكر خوش و زيبا و دلجويت حسن بود

قلبت حسيني، نقش بازويت حسن بود

ذكر تو را گفتن به لب اوج سخن شد

مهدي به نام اطهرت، يابن الحسن شد

يابن الحسن يعني كه مهدي زاده توست

شمشير مانده در غلاف آماده توست

نام خوشش زيبايي سجاده توست

او ميوة قلب تو و دلداده توست

برگو بيايد ديده ها چشم انتظارند

آقا بيا كه ياس ها دل بي قرارند

آقا بيا كه فاطمه چشم انتظار است

با مادرت قلب همه چشم انتظار است

هستي به اشك و زمزمه چشم انتظار است

بشتاب امير علقمه چشم انتظار است

زيبا شود گر كه به رجعت آخر اي يار

آيد امير علقمه گردد علمدار

***