بازگشت

ثناي عسكري


باز دل شكسته ام نواي ديگر آورد

پرده ي بهتري زند، نغمه ي خوش تر آورد

لئالي كلام را ز طبع من بر آورد

مگر ثناي عسكري حجت داور آورد

كه اگه از مقام او، كسي به جز اله نيست

نسيم درك و عقل را در اين حريم راه نيست

*****

عبد خدا كه داده حق، خدايي از عبادتش

بسته شده به طوق جان سلسله ي ارادتش

رام شده وحوش هم، به درگه سيادتش

حقيقت غدير خم، جلوه گر از ولادتش

ولادتش به هشتم ربيع ثاني آمده

جهان پير را از اين مژده، جواني آمده

*****

به سامرا نظر كن و جلوه ي ذوالكرام بين

قِران مهر و ماه را در اين خجسته شام بين

باب امام عصر را فراز دست مام بين

دهم اما را به بر يازدهم امام بين

چشم علي منور از جمال ماه پاره اش

فاطمه كو؟ كه بنگرد، بر حسن دوباره اش

*****

نور ولايتش به رخ رداي خلقتش به بر

لواي عصمتش به كف تاج شفاعتش به سر

بر همه هستي اش نظر در همه عالمش گذر

اما هادي اش پدر حضرت مهدي اش پسر

خلايقند چاكرش ملائكند عسكرش

هيچ كسي نمي رود به نا اميدي از درش

*****

رسالت پيمبران تكيه زده به دوش او

درس هدايت بشر زمزمه ي سروش او

وضع جهان و چشم او راز نهان و گوش او

حصار ظلم ظالمان شكسته از خروش او

به دوره اي كه معتمد كرد فزون نفاق را

به هم دريد سعي او پرده ي اختناق را

*****

بهشت علم پرورد آب و هواي گلشنش

اهل كمال، خوشه چين، ز گوشه هاي خرمنش

حكيم مانده از سخن، به وقت درس گفتنش

امام عصر تربيت، يافته روي دامنش

نهال عصمتي چنان بر آورد چنين ثمر

درود ما بر آن پدر سلام ما بر اين پسر

*****

سلاله ي پيمبر و مبشّر پيام حق

كه ديده بس شكنجه تا زنده شود مرام حق

مبيّن اصول دين مفسّر كلام حق

داده به دست مهدي اش رسالت قيام حق

كه بعد من امام بر جوامع بشر تويي

مهدي منتقم تويي امام منتظر تويي

*****

رفت يكي ز شيعيان به پيشگاه حضرتش

براي حاجتي ولي اذن نداد خجلتش

امام را ببين كه چون داشت خبر ز ذلتش

نخوانده گفت پاسخش نگفته داد حاجتش

ز يك اشاره از كف امام كامياب شد

به قدر احتياج او خاك طلاي ناب شد

*****

اي جلوات كبريا جلوه گر از جمال تو

كتاب تفسير تو خود آيتي از كمال تو

من كه ز پا نشسته ام به درگه جلال تو

اميد رحمتم بود، ز لطف بي زوال تو

«مؤيدم» گداي تو بر آستان مهدي ات

اميد آن كه خواني ام ز دوستان مهدي ات

***