بازگشت

خدا خبر دارد


زچشم پر گهر من خدا خبر دارد

زجان پر شرر من خدا خبر دارد

كه بود معتمد و ظلم او چگونه شكست

ز كينه بالو و پر من خدا خبر دارد

زهمزماني با سه خليفه در شش سال

چه آمده به سر من خدا خبر دارد

زسوز زهر شرر زا چگونه مي گذرد

زشام تا سحر من خدا خبر دارد

شرار زهر ستم همچو شمع آبم كرد

زسوزش جگر من خدا خبر دارد

ميان اين همه دشمن چه ها كند مهدي؟

زغربت پسر من خدا خبر دارد

زبعد من برسد غيبت خدائي او

زصب منتظَر منخدا خبر دارد

***