بازگشت

ميل سامرا


ميل سفر در سر چرا دارم دوباره

شوق زيارتنامه را دارم دوباره

صحني پر از خلوت شده فكر و خيالم

انگار ميل سامرا دارم دوباره

**

اين اشك هاي روي گونه نازنين اند

وقتي سر خان كريمان مي نشين اند

يك قطره بردم باز دريا پس گرفتم

در مكتب شيعه حسن ها اينچنين اند

**

اينكه ،فقيري، را به ما ها هديه دادي

مي ريزد اشك شوق مان غير ارادي

قنداقه ي نور تو را خيل فرشته

آورده اند از عرش بر دستان هادي

**

وا كن به روي رعيتت حالا دري را

باب زلال گريه هاي مادري را

بين توسل ها سه شنبه لطف كردي

همواره ايها الزكي العسكري را

**

حاجاتمان را دست پاك تو سپرديم

ما دست خالي از حريم تو نبرديم

يك خواهش اما مانده بين سامرايت

اي كاش فرزندت بيايد تا نمرديم

**

آقا بميرم من برايت !باز دشمن؟

اين غربت صحن تو بد تا كرد با من

وقتي صداي تير و شليك است آنجا

بعدش صداي بال كفتر هاست حتما

***