بازگشت

نور ولايت


امشب همه جا موج زند نور ولايت

افتاده به سرها همه دم شور ولايت

گرديده سماوات و زمين طور ولايت

از پرده در آمد مه مستور ولايت

گرديده ملك گرم ثناگستري امشب

گويند ثناي حسن عسگري امشب

برخيز و بزن خنده كه گل خنده زن آمد

با خنده ي گل بر لب بلبل سخن آمد

خورشيد فروزنده مه انجمن آمد

فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد

عالم همه غرق شعف و عشرت و شادي است

ميلاد گرامي خلف حضرت هادي است

نخل نبوي را ثمر است اين ثمر است اين

چرخ علوي را قمر است اين قمر است اين

فخر دو جهان را پسر است اين پسر است اين

بر مصلح عالم پدر است اين پدر است اين

اين شيعه و اين مشعل انوار هدايش

اي جان همه عالم و آدم بفدايش

روئيد گل تازه آمال محمّد

يا مهر فروزنده ي اقبال محمّد

يا صفحه ي رخسار و خط و خال محمّد

يا آمده دوم حسن از آل محمّد

از سامره تابيده به عالم جلواتش

پيوسته فرستيد درود و صلواتش

اين گوهر ده بحر خروشنده ي دين است

اين كعبه ي اميّد دل اهل يقين است

اين عرش خداوند تعالي به زمين است

اين نجل دهم حجّت خلاّق مبين است

در سجده ملايك به يسار و به يمينش

تابنده بود جلوه ي مهدي ز جبينش

آينه ي حسن ازلي ماه جمالش

آيات لب حضرت هادي خط و خالش

يادآور جاه نبوي قدر و جلالش

جبريل فرو ماند در اوج كمالش

عالم همه مرهون وي و موهبت اوست

از سامره تا عرش خدا مملكت اوست

اين اختر برج نقوي ماه تمام است

اين فرش نشيني است كه خود عرش مقام است

اين حجّ و زكوة است و صلات است و صيام است

بر خلق امام است امام است امام است

قدر و شرف و عزّت و جاه بشر از اوست

اي منتظران حجّت ثاني عشر از اوست

اي ارض و سماوات همه سامره ي تو

اي چرخ برين نقطه اي از دايره ي تو

اي مهر فلك ذرّه اي از نائره ي تو

اي زنده دل اهل دل از خاطره ي تو

از جود تو بس خاطره داريم حسن جان

ما آرزوي سامره داريم حسن جان

تو يازدهم اختر منظومه ي نوري

تو واسطه عفو خداوند غفوري

تو نور خدا در شجر وادي طوري

تو سرّ انا الحق به غياب و به حضوري

من سائل لطف و كرم و جود تو هستم

با آن همه آلودگيم دل به تو بستم

اي فوج ملك را به درت عرض ارادت

سادات جهان از تو گرفته است سيادت

مِهر تو بود مُهر قبوليّ عبادت

قرآن به تو و پاكي تو داده شهادت

تو دست خداوند به تقدير قضايي

فرزند عليّ ابن جواد ابن رضايي

قرآن به تو نازد كه در او جلوه گر استي

ايمان بتو بالد كه ورا راهبر استي

انسان بتو بالد كه امام البشر استي

مهدي بتو در فخر كه او را پدر استي

لطفي كه مگر سائل هر روز تو باشم

خاك قدم عسگر پيروز تو باشم

اي عادت تو جود و مرام تو عنايت

اي مهر رخت مشعل انوار هدايت

اي يازدهم اختر تابان ولايت

قرآن سخن فضل تو را كرده حكايت

من «ميثم» آلوده دل بي سر و پايم

از خويش مرانيد كه مدّاح شمايم

***