بازگشت

از بركات حسن عسكري


سري كه سجده كرده بر پاي دل

به قصد قربت و تولاي دل

با نگه حضرت زهراي دل

آمده تا عالم بالاي دل

ديده قد و قامت رعناي دل

بنده شده، بنده ي آقاي دل

گرفته از جنّ و ملك برتري

از بركات حسن عسكري

صورت زيباش، چنان ماهتاب

روز ازل جلوه نمود از نقاب

به باد داد آبروي آفتاب

به زلف خود داد كمي پيچ و تاب

ربود از ملائك احساس خواب

به خواب دلبران خود شد عذاب

روز ازل شد بخدا محشري

از بركات حسن عسكري

از بركاتش دل ما روشن است

از كرمش هر دو سرا روشن است

شمس و قمر، ارض و سما روشن است

خانه ي كعبه ي خدا روشن است

چراغ محراب و دعا روشن است

او حسن دوّم دين من است

گشته خدا به دين من مشتري

از بركات حسن عسكري

كيست حسن؟ اسم شب عاشقان

ذكر شريف لب پيغمبران

ابن رضاي سوم شيعيان

سيزدهم يوسف زهرا نشان

عشق دل حضرت صاحب زمان

ستاره ي يازده آسمان

شيعه تو ره به آسمان مي بري

از بركات حسن عسكري

اي حَسَنِ حُسنِ جمال نبي

كمال دين حق، كمال نبي

به آسمان ها پر و بال نبي

لعل لبت آب زلال نبي

وصال حضرتت وصال نبي

مثال هيبتت مثال نبي

شعر شده مديحه ي ديگري

از بركات حسن عسكري

چه خوش بُود به اين سرا سر زدن

كبوتر حرم شدن پر زدن

بر در او آمدن و در زدن

درب خداي ذرّه پرور زدن

باز نشد درب، مكرّر زدن

از عشق او به سيم آخر زدن

حيدري ام، حيدري ام، حيدري

از بركات حسن عسكري

اي حرمت كعبه ي اهل ولا

كعبه كجا مدفن پاكت كجا

وا أَسَفا دشمن زخم آشنا

هتك نموده است حريم تو را

حال كه ناامن شده سامرا

شد حرم مطهّرت قلب ما

به كعبه مي كند دلم سروري

از بركات حسن عسكري

***