بازگشت

اثر زهر


اثر زهر به كل بدنت معلوم است

شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است



گاه غش ميكني و گاه به خود ميپيچي

خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است



حرف خود را به تكان دادن سر ميگويي

حالت از گريه و طرز سخنت معلوم است



سعي داري كه نبيند پسرت اما حيف

باز خاكي شدن پيرهنت معلوم است



چه سرت آمده جسم تو زمرّد شده است؟

تكه تكه ز عقيق يمنت معلوم است



پادگان جاي تو و اهل و عيال تو نبود

در نگاه تو غم دل شكنت معلوم است



كاسه نزديك لبت ميشود و مي افتد

باهمين زاويه زخم دهنت معلوم است



قصدت اينست تو هم كرببلايي بشوي

اين مواسات در عطشان شدنت معلوم است



فرق بسيار تو با جد غريبت آقا

وقت تشييع و كفن داشتنت معلوم است



گوشه ي ديگر فرق تو در اين امنيتِ

خواهران و حرم لطمه زنت معلوم است؟



ته گودال نرفتي به سرت سنگ نخورد

شكر اين لحظه آخر بدنت معلوم است

***