بازگشت

بيا يابن الحسن


شد عزاي باب مظلومت بيا يابن الحسن

جان به قربان تو اي صاحب عزا يابن الحسن

عسكري مسموم شد از زهر بيداد و ستم

كز غمش سوزد دل اهل ولا يا بن الحسن

در عزاي عسكري آيد زناي اهل دل

صد فغان همراه با شور ونوا يابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم

خاك غم بر سر كنم زين ماجرا يابن الحسن

در جواني رفت از دنيا امام عسكري

شد كوير دل از اين غم شعله زا يابن الحسن

اين مصيبت را زسوز سينه و با اشك وآه

تسليت گوئيم امشب بر شما يابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع

گاه از فقدان آن نور هدي يابن الحسن

دست رد بر سينه ام امشب مزن زيرا كه من

با محبان تو هستم آشنا يابن الحسن

***