بازگشت

پر پرواز


پر پرواز گشودي و مهيا شده اي

زهر افتاده بجانت که چنين تا شده اي؟



زندگاني تو ترکيب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند تو يکجا شده اي



کمرت خم شده و تاب و توانت رفته

باهمين دست به ديوار چو زهرا شده اي



سالها مثل علي خانه نشينت کردند

خوب همدرد غم و غربت مولا شده اي...



جگرت مثل حسن سوخته صدپاره شده

آه با آتش اين زهر مداوا شده اي



چه شده با تو که دائم بخودت ميپيچي

لحظه آخر خود مثل معما شده اي



هي زمين خوردي و کل بدنت خاکي شد

مثل از اسب زمين خوردن آقا شده اي



هرچه آمد به سرت تير به قلبت که نخورد

سنگ باران وسط هلهله آيا شده اي؟



راستي پيرهنت را ز تنت دزديدند

راستي از اثر تيغ مجزا شده اي؟



بي هوا نيزه فرو بين دهانت کردند؟

زير و رو در ته گودال تو با پا شده اي؟



زخم شلاق نشسته به تن دختر تو؟

چقدر خون جگر از زخم زبان ها شده اي؟



راستي در وسط طشت سرت را بردند؟

بسوي خواهر خود گرم تماشا شده اي؟

***