بازگشت

روضه اشك روان


اينست راز روضه اشك روان شدن

خورشيد بودن و پسِ پرده نهان شدن

دور از وطن شدن،به شب تار،بي خبر

تبعيد از مدينه به يك پادگان شدن

محروم از ديار وَ ديدار شيعيان

زندان شدن،غريب شدن، بي امان شدن

هر شب شبيه سيد و مولاي خود علي

با چاه در نوا شدن و همزبان شدن

با دست و پاي بسته چو اجداد طاهرين

از فرط غصه،پير و بظاهر جوان شدن

هم حرف بد شنيدن و دم بر نيامدن

هم بارها به دشمن خود ميزبان شدن

عمري امام بودن و پيرو نداشتن

هر دم به يك جفا و ستم امتحان شدن

امت گهي وَبالِ سرِ گُرده امام

گاهي عجيب،مسخره ي مردمان شدن

گاه از مدينه،يكسره تا سامرا اسير

چون شام و كوفه، همسفر ساربان شدن

گاهي شهيد سَمّ و گهي، سُمّ استران

گاهي اسير نيزه و گاهي سنان شدن

گاهي به جُرمِ زاده زهرا شدن - غريب

گاهي به جرم آل علي، بي نشان شدن

آيا اِمامتان حسنِ عسگري نبود

تا كي هنوز منتظر اين و آن شدن

اصلا پِي بقاي ولايت بنا شده

چندين امام ، يار امام زمان شدن

اي شيعه هر غمي كه رسد،"فَابكِ لِلحسين"

اينست راز روضه اشك روان شدن

***