بازگشت

شرح حال محمّد همداني


از اصحاب حضرت امام حسن عسكري عليه السلام و از وكلاء ناحيه مقدسه است. شيخ مفيد روايت كرده از او كه گفت: چون پدرم مرد و امر راجع به من شد براي پدرم بر مردم دستكي بودم از مال (غريم)، شيخ مفيد فرموده اين رمزي بود كه شيعه در قديم آن را مي شناختند ميان خود و خطاب ايشان حضرت را به آن براي تقيه بود، پس من بعد از وفات پدر عريضه اي به خدمت حضرت نوشتم در باب آن مالها، حضرت در جواب نوشت كه آنها را مطالبه كن از آنها كه مي خواهي. و من آنها را مطالبه كردم و همه ادا كردند مگر يك مرد كه در تمسك او نوشته بود كه چهارصد اشرفي بايد بدهد، من به نزد او رفتم و آن مال را از او طلب كردم، او در دادن تاءخير مي نمود و پسر او به من استخفاف و سفاهت نمود، شكايت او را به پدرش كردم گفت: چه شده، يعني استخفاف به تو سهل است و چيزي نيست. پس من چنگ زدم به ريش او و پاي او را گرفتم و كشيدم او را تا وسط خانه، پسر او در آن حال از خانه بيرون رفت استغاثه كرد به اهل بغداد مي گفت قمي رافضي پدر مرا كشت پس خلق بسياري از ايشان دور من جمع شدند، من بر مركب خود سوار شدم و گفتم: احسنتم اي اهل بغداد خوب كاري كرديد، طرفداري ظالم را مي كنيد و او را مسلط مي گردانيد بر غريب مظلوم كه طلب از او دارد، من مردي مي باشم از اهل همدان از اهل سنت و اين مرد مرا نسبت به قم مي دهد و مي گويد رافضي است و مي خواهد كه حق مرا ضايع گرداند و به من ندهد، چون اهل بغداد اين را شنيدند بر او هجوم آوردند و خواستند داخل دكانش شوند، من ايشان را ساكن گردانيدم پس آن مرد طلبيد تمسك و صورت طلب را و سوگند ياد كرد به طلاق كه آن مال را در حال ادا كند، پس من مال را از او گرفتم. (1)

***

1- (ارشاد شيخ مفيد) 2/362 363.