بازگشت

روايت امام حسين


خزاز قمي به سند خود از يحيي بن يعمن نقل مي كند: «در محضر اباعبدالله الحسين عليه السلام بودم. عربي نقابدار كه چهره اي گندم گون داشت بر آن حضرت وارد شد و سلام كرد و حسين عليه السلام، سلام وي را پاسخ گفت. آن مرد گفت: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله مسأله اي دارم. - بپرس. - بين ايمان و يقين چقدر فاصله است؟ - چهار انگشت. - چگونه؟ - چيزي را كه مي شنويم ايمان و آنچه را كه مي بينيم يقين است و بين گوش و چشم چهار انگشت فاصله است. - مسافت بين آسمان و زمين چه اندازه است؟ - يك دعاي مستجاب. - ميان مشرق و مغرب چقدر فاصله است؟ مسير يك روز خورشيد. - سربلندي مؤمن به چيست؟ - بي نيازي او از مردم. - زشت ترين كار چيست؟ - فسق و فجور از پيرمرد، تندخويي از سلطان، دروغ گفتن از انسان شرافتمند، بخل و حسادت از ثروتمند، و حرص و آز از عالم و دانشمند، قبيح و زشت است. - اي فرزند رسول اكرم صلي الله عليه و آله آنچه فرمودي درست بود. اينك مرا از شمار امامان پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله آگاه فرما. - دوازده نفر به تعداد نقباي بني اسرائيل. - آنها را به نام بخوان. امام عليه السلام سر فرو افكند و پس از درنگي كوتاه، سر مبارك را بالا گرفت و فرمود: آري برادر عرب؛ تو را آگاه مي كنم. پيشوا و جانشين پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله اميرالمؤمنين علي عليه السلام و حسن و من و نه تن از فرزندانم هستند، از جمله پسرم علي و پس از او پسرش محمد و بعد از او پسرش علي و پس از علي پسرش حسن و بعد از او خلف المهدي كه نهمين فرزند من است و در آخر الزمان براي اقامه ي دين، قيام خواهد كرد. مرد عرب به پا خاست و اين اشعار را سرود: مسح النبي جبينه فله بريق في الخدود أبواه من أعلي قريش و جده خير الجدود؛ - پيامبر دست بر پيشاني اش كشيد، و گونه هايش درخشنده است. - پدر و مادرش از بزرگان قريشند، و جد او بهترين اجداد است» [1] .

***

[1] كفايه الاثر، ص 232؛ بحار، ج 36، ص 384، به نقل از كفايه الاثر؛ عوالم، ج 15، ص 256، ح 2؛ اثبات الهداه، ج 1، ص 599، ح 573؛ الانصاف، ص 326؛ برهان، ج 4، ص 167، ح 3 و صراط المستقيم، ج 2، ص 156(از علي بن محمد).