بازگشت

پرافتخارترين پيوند


شب فرا رسيد و آن روز دهشتناك سپري شد. من همان شب در خواب ديدم كه حضرت مسيح عليه السلام به همراه وصي خود «شمعون» و گروهي از حواريون وارد كاخ جدم قيصر روم شدند و منبري پرفراز و شكوهمند در همان نقطه اي كه جدم تخت خود را قرار داده بود برپا ساختند. درست در همين لحظات بود كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله با گروهي از جوانان و فرزندان خويش وارد شدند. حضرت مسيح عليه السلام به استقبال آن حضرت شتافت و او را در آغوش كشيد. پيامبر اسلام به او فرمود: من آمده ام تا مليكه، دختر شمعون را براي پسرم خواستگاري كنم. در همان حال ديدم كه آن حضرت با دست خويش به امام حسن عسكري عليه السلام، اشاره فرمود. مسيح نگاهي به شمعون كرد و گفت: افتخار بزرگي به سويت آمده است، با خاندان پيامبر پيوند كن و دخترت را به فرزند او بده. و شمعون هم گفت: پذيرفتم. پيامبر اسلام بر فراز منبر رفت و مرا به ازدواج پسر خود درآورد و بر اين ازدواج مسيح عليه السلام و حواريون و فرزندان محمد صلي الله عليه و اله گواه بودند.

***