بازگشت

مهتدي


»مهتدي»، دومين خليفه معاصر امام يازدهم، و چهاردهمين خليفه عباسي بود كه پس از قتل برادرش «معتز» در
سال 255 ه' بر مسند خلافت تكيه زد .
مهتدي نيز بسان برادر، استقلالي در كارها نداشت و پيوسته بازيچه دست تركان دربار عباسي بود. مهتدي، در
قياس با ديگر خلفاي عباسي، فردي معتدل بود، و از نظر اخلاق و رفتار بي شباهت به «عمر بن عبدالعزيز» در
ميان خلفاي بني اميه نبود. او گاهي ميگفت: در ميان خلفاي اموي حداقل يك فرد پاكدامن (عمر بن عبدالعزيز)
وجود داشت، براي ما بسيار شرم آور است كه در ميان خلفاي عباسي كسي شبيه و مانند او نباشد؛ ازينرو او نيز
همچون عمر بن عبدالعزيز تا حدودي به شكايات مردم رسيدگي ميكرد و در غذا و لباس و امور اقتصادي ميانه
روي را رعايت مينمود. او پس از رسيدن به خلافت، دربار را از مظاهر تشريفات و اشرافيگري پاكسازي و
بساط ميگساري را جمع كرد. مورخان در اين زمينه داد سخن داده او را به اين مناسبت ستودهاند (1)
البته به نظر ميرسد كه انگيزه مهتدي در اين حركت، ملاحظات اجتماعي و سياسي بوده است. او اين معنا را درك
ميكرد كه در جامعه اسلامي افرادي به مراتب از او بهتر و آگاهتر و شايستهتر وجود دارند و با وجود چنين
شخصيتهايي او بايد زمام كار مسلمانان را به آنان بسپارد و خود از صحنه سياست و زمامداري كنار برود و با اين
ژستها ميخواست پايگاه مردمي پيدا كند، وگرنه شخصي كه به قول برخي از مورخان، روزها روزه ميگرفت وبا نان و سركه و نمك افطار ميكرد (2)، بايد آنچنان هوسهاي نفساني خويش را سركوب كرده باشد كه خلافت را
به چيزي نخرد، در صورتي كه ميبينيم او تا آخرين لحظه عمر و تا روزي كه مانندبرادر خود معتز كشته شد، بر
مسند خلافت تكيه زده بود. تاريخ از اين زمامداران زياد ديده و بسيار بعيد است كه اين نوع كارها انگيزه الهي
داشته باشد. روشنترين گواه بر دنياطلبي و طغيانگري مهتدي اين است كه وي امام عسكري را به زندان فرستاد و
در دوران حكومت او تا شبي كه كشته شد امام در زندان به سر ميبرد و حتي تصميم داشت امام را به قتل برساند.
(3)

***

1- دكتر ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ چهارم، تهران، انتشارات جاويدان،
1360 ه' ش، ج 3، ص 377 - مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دار الأندلس، ج 4، ص 96 و 103 - ابن طقطقا،
الفخري، بيروت، دار صادر، 1386 ه'. ق، ص 246 - ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 7، ص
233 و 234 - سيوطي، تاريخ الخلفأ، ص .362

2- ابن اثير، همان كتاب، ص 234 - ابن طقطقا، همان كتاب، ص 246 - دكتر ابراهيم حسن، همان كتاب، ص
377.

3- مجلسي، بحار الأنوار، الطبعة الثانية، تهران، 1395 ه'. ق، ج 50، ص 313 - مسعودي، اثبات الوصية،
الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه .'ق، ص .245