بازگشت

از او دوري جوييد


طبرسي از كتاب احمد بن زياد همداني از علي بن ابراهيم بن هاشم روايت كرده كه: «گفت: ابوهاشم داوود بن قاسم روايت كرد و گفت: من و حسن بن محمد عقيقي و محمد بن ابراهيم عمري و فلاني و فلاني در زندان صالح بن وصيف احمر بوديم كه ناگهان ابومحمد عسكري عليه السلام و برادرش جعفر بر ما وارد شدند. ما به خدمت گزاري حضرت شتافتيم. صالح بن وصيف مأمور زنداني كردن حضرت بود.
مردي جمحي نيز در زندان به سر مي برد كه گفته مي شد او هم علوي است. وي مي گويد: ابومحمد عليه السلام به ما فرمود: اگر آن كس كه از شما نيست ميانتان نبود به شما خبر مي دادم كه چه زماني آزاد خواهيد شد. آنگاه به مرد جمحي اشاره كرد تا بيرون رود و او خارج شد. ابومحمد عليه السلام فرمود: اين شخص از شما نيست از او بپرهيزيد. وي نوشته اي در لباس خويش پنهان كرده كه آن را براي حاكم نوشته تا آنچه را شما درباره ي او گفته ايد، به وي اطلاع دهد. يكي از آنان برخاست و لباس او را تفتيش كرد در آن نوشته اي يافت. كليه ي مطالبي را كه ما گفته بوديم در آن نامه نوشته بود» [1] .

***

[1] بحار، ج 50، ص 269.