بازگشت

عدم مشاجره با پسر عمويت درباره ي امامت


مجلسي به نقل از خرايج از يحيي بن مرزبان روايت كرده كه: «گفت: با مردي نيكو چهره از اهالي «سيب» رو به رو شدم. او گفت: پسر عمويي داشتم كه راجع به امامت ابومحمد عليه السلام و ديگري با من مشاجره و بحث مي كرد. گفت: من قائل به امامت او نيستم مگر علامت و نشانه اي در او ببينم. آنگاه كه جهت كاري وارد سامرا شدم، ابومحمد عليه السلام را ديدم كه مي آيد. با سرسختي با خود گفتم: اگر او دست خود را به سمت سر برد و آن را برهنه كرد و نگاهي كرد و سپس عمامه را بر سر نهاد، امامت او را مي پذيرم. وقتي حضرت به من رسيد، دست خود را به طرف سر برد و آن را برهنه كرد، آنگاه با نگاهي درخشان و نافذ در من نگريست و سپس چشم از من برگرفت و فرمود: اي يحيي، پسر عمويت كه با او راجع به امامت بحث و مشاجره مي نمودي چه كرد؟ عرض كردم: او مرد شايسته اي بود. حضرت فرمود: با او بحث و مشاجره مكن. سپس راه خود را گرفت و رفت».

***