بازگشت

اعزام جاسوس


احمد بن عبيد بن خاقان مي گويد: «زماني كه ابن الرضا (امام عسكري) عليه السلام بيمار شد «جعفر بن علي» به وسيله ي پيكي پدرم را از بيماري ابن الرضا عليه السلام آگاه كرد. پدرم بي درنگ سوار بر مركب و راهي دارالخلافه شد و سپس به اتفاق پنج تن از خادمان مورد اعتماد خليفه كه «نحرير» نيز همراهشان بود با شتاب برگشت و بدانان دستور داد كه خانه ي حسن بن علي را ترك نكنند و در جريان وضعيت حال او باشند.

آنگاه چند پزشك را خواست و به آنها دستور داد كه همواره خدمت امام برسند و شام و بام مراقب اوضاع و احوال آن حضرت باشند. دو روز بعد كسي بدانها خبر داد كه آن حضرت دچار ضعف شده است. پدرم شتابان خود را به حضرت رساند و به پزشكان دستور داد در كنار او باشند. سپس قاضي القضاه [1] را فراخواند و او را در آن مجلس حاضر نمود و به وي فرمان داد تا ده تن از كساني را كه به دين و تقوا و امانت داري آنها اطمينان دارد، برگزيند. او نيز آنها را حاضر كرد و به خانه ي امام عسكري عليه السلام فرستاد و بدانها دستور داد تا شب و روز ملازم آن حضرت باشند. آنان همواره در خانه ي امام عليه السلام به سر مي بردند تا اين كه روح مقدس آن بزرگوار در اوايل ماه ربيع الاول سال 260 به ملكوت اعلي پيوست» [2] .

آنچه از سخنان احمد بن عبيد استفاده مي شود اين است كه حكومت عباسي براي بيماري امام عليه السلام حساب ويژه اي باز كرده بود. به همين دليل ملاحظه مي كنيم كه وقتي جعفر (كذاب) بن علي، عبيدالله را در جريان بيماري امام عليه السلام قرار داد وي بلافاصله نزد خليفه رفت و سپس به همراه پنج تن از خاصان خليفه از جمله «نحرير» كه روزگاري زندانبان امام بود برگشت و براي استقرار در خانه ي امام عليه السلام، آهنگ آن جا نمودند تا [به اصطلاح] مراقب اوضاع و احوال حضرت باشند و وضعيت بيماري آن بزرگوار را لحظه به لحظه به معتمد گزارش كنند. سپس گروه طبيبان براي مداواي حضرت و در نهايت، قاضي القضاه را با ده تن از سرشناساني كه پيش قاضي به امانت داري و تقوا معروف بودند (!) براي مراقبت اوضاع، به خانه ي امام عليه السلام اعزام مي كند.

در حقيقت وي سه گروه را به عناوين: گروه جاسوسي، گروه پزشكي و طبي، به بهانه ي مداوا و گروه داوري براي تبرئه نظام، بدان جا گسيل داشت تا آنها گواهي دهند كه امام عليه السلام نه مسموم شده و نه او را كشته اند، بلكه به مرگ طبيعي از دنيا رفته است. ترديدي نيست كه چنين برنامه ي از قبل تعيين شده و مشكوكي كه خليفه ي عباسي و نظام حاكم او بدان دست يازيد، به روشني نشان مي دهد كه حكومت عباسي تلاش مي كرد تا بر قضيه اي بس مهم كه به بيماري امام عليه السلام در عنفوان جواني منجر گرديده، سرپوش بنهد؛ زيرا اين ماجرا قضيه اي مهم بود و قطعاً افرادي از آن آگاهي داشته اند و معتمد بيم آن داشت كه مبادا اين خبر ميان مردم منتشر گردد كه در اين صورت، حكومت عباسي به مسموم كردن امام كه به بيماري او انجاميد متهم مي شد.

***

[1] در فصول المهمه، ص 271، قاضي بن بختيار آمده است.
[2] كمال الدين، ج 1، ص 42.