بازگشت

سخنان تابناك


سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله و خاندان او پرتوهايي هستند كه از جانهاي پاك آنان، پس از تابيدن آفتاب قرآن كريم بر آنها، درخشيدن مي گيرد. اين نور، نور خداست و هدايتي از هدايتهاي خدا. روانهاي نا آرام بدين نور به آرامش مي رسند و كشتيهاي بيچارگان پس از گردشي سخت در ميان امواج شك و ترديد، در ساحل امن آنها به راحتي و آسايش دست مي يابند. آنچه در سطور زيرين، با يكديگر مي خوانيم كلمات نوراني است كه تاريخ از گفتارهاي امام در خود جاودان نگاه داشته است.

امام حسن عسكري عليه السلام در رهنمودي خردمندانه به يكي از پيروانش شيوه ي شايسته اي را كه تبعيت از آن در شرايط بحراني و دشوار سزاوار است، توصيه مي فرمايد. آن حضرت چنين مي گويد:

«شما را به ترس از خدا و پارسايي در دين خود و كوشش در راه خدا و راستگويي توصيه مي كنم و به امانتداري از هر كس كه بوده باشد خوب و يا بد وفادار باشيد، و به طول دادن سجده ها و خوش همسايگي سفارش مي كنم كه محمد صلي الله عليه و آله بدين روش آمده. در عشاير آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه ي آنها حضور يابيد، و بيمارهاشان را عيادت و حقوقشان را ادا كنيد. زيرا هر كس از



[ صفحه 65]



شما كه در ديانت خود پارسايي پيشه كرد و راست گفت و امانتدار بود و با مردم خوشرفتاري كرد و گفتند اين (فرد) يك شيعه است، من از اين امر شادمان مي شوم.

از خدا بپرهيزيد و زينتي باشيد براي ما و نه مايه زشتي و ننگ. هر گونه دوستي را براي ما جلب كنيد و هر زشتي را از ما بگردانيد. چون هر خوبي كه درباره ي ما گفته شود ما شايسته ي آنيم و هر بدي كه درباره ي ما گفته شود ما چنان نيستيم.

ما را در كتاب خدا حقي است، ثابت و قرابتي كه با رسول خدا صلي الله عليه و آله داريم، و خداوند ما را پاك شمرده و احدي مدعي اين (كرامت) نيست مگر دروغگو، خدا و مرگ را بسيار ياد آريد، و قرآن بخوانيد و بر پيامبر صلي الله عليه و آله بسيار درود فرستيد كه درود بر رسول خدا صلي الله عليه و آله ده حسنه دارد. آنچه را به شما توصيه كردم خوب به خاطر سپاريد، شما را به خدا مي سپارم و بر شما درود مي فرستم.» [1] .

ايمان مردم به رهبري شاهد و حاضر در ميان آنها، بسي مشكل تر و گرانتر است از ايمان آوردن آنان به كسي كه از بين آنها رفته و رخت بر بسته است. زيرا آنها اگر به رهبر شاهد حاضر ايمان بياورند، از آنها مي خواهد كه از او پيروي كنند و تابع و مطيع دستوراتش باشند و فرمانبري بسيار گران است بويژه وقتي كه ديدگاهها و منافع با يكديگر تناقص پيدا كنند. از اين رو شرايط توقف معروف به (وقف) نزد بسياري از شيعيان، به هنگام وفات يك امام و جانشيني امامي ديگر پيدا مي شود. بسياري از



[ صفحه 66]



اين توقفها از جانب وكلايي بوده كه اموال و حقوق مردم در نزد آنها بوده است و طوفان رياست و شهوت قدرت آنان را به بازي گرفته است.

امام حسن عسكري عليه السلام از ناحيه ي چنين افرادي، آزارهاي بسياري متحمل شد به طوري كه حتي مي توان گفت آن حضرت بيش از امامان پيشين آزار ديد و رنج كشيد چنانكه خود در حديثي كه از وي روايت كرده اند، فرموده است:

«هيچ كدام از پدرانم آزموده نشدند چنانكه من به خاطر ترديد اين گروه درباره ام، آزموده شدم.»

چه بسا عامل اين ترديد، شك در استمرار امامت بوده باشد. از اين رو آن حضرت در رد اين شك مي فرمايد:

«اگر اين امر (امامت) امري است كه بدان باور آورده ايد و براي آن سر تسليم فرود آورده ايد مؤقت مي بود و سپس از هم گسسته مي شد، پس جاي شك بود، اما اگر اين امر تا زماني كه امور خدا ادامه دارد، متصل و نا گسسته است، پس اين شك چه معنايي دارد؟!». [2] .

آن حضرت به يكي از ياران مورد اعتماد خود به نام اسحاق بن اسماعيل نيشابوري كه نامه هاي فراواني ميان او و امام رد و بدل گشته، نامه اي مي نگارد. در اين نامه به احتجاج امام بر امامت و ميزان اهميت آن بر مي خوريم. بياييد در اين نامه دقت به خرج دهيم.

«خداوند ما و شما را در پرده ي خود نگاه دارد و در همه ي كارهايت به



[ صفحه 67]



نيروي صنع خويش تو را يار باد، خدايت رحمت كند، نامه ات را (خواندم و) فهميدم ما به شكر خدا و نعمت او اهل بيتي هستيم كه بر دوستان خود دلسوزيم، و به احسان پياپي خدا و بخشش وي بديشان خوشحاليم، و هر نعمتي كه خداي تبارك و تعالي بر آنها ارزاني دارد به حساب آوريم. اي اسحاق! خداوند بر تو و همتايانت نعمت خود را تمام كند، تمام آن كساني كه خداوند به آنها مهر ورزيده و به نعمت خود آنان را همچون تو بينا كرده و كمال نعمت خود را به بهشت رفتن آنان، مقدر داشته است. هر نعمتي هر چه هم والا و با ارزش باشد چيزي نيست جز آنكه - به خاطر سپاس و ستايش خداوند و منزه دانستن نام هاي مقدس او - بايد شكر آن ادا شود. و من مي گويم «الحمدلله» برترين چيزي است كه ستاينده ي خدا او را تا ابد سپاس گزارده در برابر منتي كه خداوند بر تو نهاده است از رحمت خويش و تو را از هلاكت رهايي بخشيده، و راه تو را در گذر از آن گردنه هموار فرموده. به خدا سوگند كه آن گردنه اي است بس دشوار و گذر از آن سخت و بلايش بزرگ و در كتابهاي پيشينيان از آن ياد شده. شما در دوران امام گذشته تا زماني كه از دنيا رفت و در دوران امامت من كارهايي داشتيد كه پسنديده و موفق نبود.

اي اسحاق! يقينا بدان كه هر كس از اين دنيا كور و نابينا بيرون رفت در آخرت هم كور باشد و گمراهتر.

اي اسحاق! ديدگان كور نيستند بلكه دلهايي كه درون سينه هايند كوراند و اين سخن خداست در كتاب استوارش از قول ستمگري، آنجا كه



[ صفحه 68]



مي فرمايد: (قال رب لم حشرتني أعمي و قد كنت بصيرا - قال كذلك أتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسي) [3] .

«پروردگارا! چرا مرا كور محشور كردي من بينا بودم. خدا فرمايد: اينچنين آيات ما به تو رسيد پس آنها را فراموش كردي و (در برابر) تو هم امروز فراموش شدي».

و كدامين آيت بزرگتر از حجت خدا بر حقش و امين او در بلادش و گواه او بر بندگانش مي باشد؟!

كسي كه گذشتگان از پدران نخست او از پيامبرانند و پدران بعدي اش اوصيا كه درود و بركات خدا بر تمام آنها باد.

شما را كجا سرگردان كردند و همچون چهار پايان به كجا رو مي آوريد؟! از حق رخ بر مي تابيد و به باطل مي گراييد، و نعمت خدا را نا سپاسي مي كنيد يا از كساني هستيد كه به پاره اي از كتاب ايمان مي آورند و به پاره اي ديگر كفر مي ورزند. پس پاداش آن كس كه چنين مي كند، از شما يا غير شما، چيزي نيست مگر خواري در زندگي دنيا و عذاب طولاني در زندگي پاينده ي اخروي، و به خدا كه اين رسوايي بزرگ است.

خداوند كه از روي منت و رحمتش بر شما فرايضي مقرر فرمود، نه براي آن بود كه بدانها نياز داشته، بلكه (قرار دادن اين فرايض) رحمتي بود از جانب او كه معبودي جز او نيست، بر شما، تا پليد را، از پاك جدا سازد و آنچه را كه در دلهاي شماست بيازمايد و آنچه در دلهايتان است



[ صفحه 69]



پاك و صاف كند تا به سوي رحمت خدا سبقت گيريد و جايگاههاي شما در بهشتش تفاوت يابند. پس بر شما حج و عمره و گزاردن نماز و پرداختن زكات و روزه و ولايت را واجب فرمود و دري هم به روي شما گشود كه درهاي فرايض را بدان باز گشاييد تا كليدي (براي رسيدن) به راه او باشد. اگر محمد و جانشينانش از فرزندانش نبودند شما چون چهارپايان سرگشته مي شديد، هيچ كدام از فرايض را در نمي يافتيد.

و آيا مي توان به شهري در آمد جز از راه دروازه اش؟!

و چون بر شما منت نهاد به قرار دادن اوليا (امامان) پس از پيامبرتان، در كتاب خويش فرمود:

(اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا) [4] .

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را دين شما پسنديدم».

پس براي اولياي خود بر شما حقوقي قرار داد و شما را به اداي آن دستور فرمود تا آنچه از زن و مال و خوردني و نوشيدني بر دوش داريد، براي شما حلال باشند، خداوند فرمود:

(قل لا أسألكم عليه أجرا الا المودة في القربي) [5] .

«بگو از شما مزدي بر آن نخواستم جز دوستي با خويشانم».



[ صفحه 70]



و بدانيد كه هر كس بخل ورزد، بر خود بخل ورزيده و خداوند بي نياز است و شما نيازمندانيد كه خدائي جز او نيست، و سخن درباره ي آنچه به سود و زيان شما بود به درازا كشيده شد...» [6] .


پاورقي

[1] حياةالامام العسكري، ص 372.

[2] بحارالانوار، ج 75، ص 372.

[3] سوره ي طه، آيات 125 و 126.

[4] سوره مائده، آيه ي 3.

[5] سوره ي شوري، آيه ي 23.

[6] بحارالنوار، ج 75، ص 376 - 374.