بازگشت

نيرنگهاي خلفاي عباسي


با آنكه زمامداران اموي و عباسي در منحرف ساختن حكومت اسلامي از محور اصلي خود، و جبهه بندي در برابر خاندان رسالت با هم مشترك بودند ولي اين تفاوت را با هم داشتند كه خلفاي اموي (باستثناء عمر بن عبدالعزيز) چندان ارتباطي با رجال و دانشمندان ديني نداشتند و در [1] 3- و أري المكاسب نزرة و أري الضرورة فاشية 4- و أري غموم الدهر رائحة تمر و غادية 5- و أري اليتامي و الارامل في البيوت الخالية 6- من بين راج لم يزل يسموا ليك و راجية 7- يشكون مجهدة باصوات ضعاف عالية 8- يرجون رفدك كي يروامما لقوه العافية 9- من مصبتات جوع تسي و تصبح طاوية 10- من للبطون الجائعات و للجسوم العارية 11- القيت اخبارا اليك من الرعية شافية



[ صفحه 29]



كار آنان خيلي مداخله نمي كردند بيشتر همت آنان مصروف سركوب ساختن نهضتهاي داخلي، فتوحات خارجي يا تنظيم امور مالي و ديواني بود و علما و دانشمندان را به حال خود وا مي گذاشتند از اين رو حكومت آنان از وجهه ي ديني و رنگ مذهبي بهره و صبغه اي نداشت ولي هنگامي كه بساط حكومت امويان برچيده شد و عباسيان روي كار آمدند قضيه بر عكس شد آنان به حكومت خود رنگ ديني و مذهبي دادند و كوشش براي بهره برداري از عوامل مذهبي به نفع حكومت قوت گرفت و تظاهر به دينداري و ارتباط با رجال ديني و دانشمندان و علماي اسلامي رواج پيدا كرد علت اين تظاهر آن بود كه آنان نمي خواستند تنها به عنوان زمامدار سياسي شناخته شوند بلكه مي خواستند در عين زمامداري، وجهه ي ديني و اعتبار مذهبي نيز به خود بگيرند تا از اين رهگذر از احترام افكار عمومي بيشتر برخوردار شوند روي اين اصل بود



[ صفحه 30]



كه براي كارهاي خلاف خود اغلب توجيهات فريبنده ي ديني و سرپوشهاي مذهبي تهيه مي كردند و تماس با خاندان رسالت و دعوت آنان به مراكز حكومت روي همين فلسفه و انگيزه بود

نيابت از خدا!

آنان حكومت بر خلق را يك موهبت الهي و آسماني معرفي مي كردند خود را جانشينان و نمايندگان خدا و هر عملي را كه انجام مي دادند به نمايندگي از طرف خدا و به خلافت و نيابت از او قلمداد مي كردند.

قفل اموال!

«منصور دوانيقي» يكي از خلفاي عباسي در خطابه اي كه ميان انبوه كثيري از مسلمانان آن روز ايراد مي كرد چنين مي گفت:«مردم! من حاكم شما از جانب خدا هستم با توفيق و عنايت و كمك او رهبري شما را به عهده دارم؛ من از طرف خداوند نگهبان اموال شمايم و با اراده



[ صفحه 31]



و خواست او هر كاري خواستم انجام مي دهم من از جانب خداوند قفل اموال شما هستم اگر او خواست كه بر ارزاق و تقسمات شما توسعه دهم اين كار را انجام مي دهم و اگر نخواست قفل اموال باقي خواهم ماند تا روزي كه مرا باز كنند!...» [2] .

نمايندگي از طرف خدا و تصرف در اموال عمومي مردم طبق خواست و اراده ي نامتناهي خدائي قهرا هيچگونه رادع و مانع قانوني در بر نخواهد داشت و هيچ عاملي نخواهد توانست جلو آن اراده را بگيرد بر اساس همين انديشه و فكر بود كه در سيره و روش خلفاي عباسي فراوان مي بينيم كه گاهي به يك شاعر چاپلوس و متملق يا يك مطرب و رقاصه چندين هزار درهم از كيسه ي خلافت! و اموال عمومي نيابت خدا! حاتم بخشي كرده اند و از طرفي چندين هزار بيچاره و مفلوك در بدبختي و بي نوائي كار را به جائي مي رسانند كه در عصر معتمد يكي ديگر از



[ صفحه 32]



خلفاي عباسي انسانها گوشت انسانها را مي خوردند [3] در حالي كه عيش و نوش دستگاه خلافت همچنان برقرار و پر رونق است!

اموال عمومي از اطراف و اكناف كشور اسلامي به خزينه هاي بغداد سرازير مي شود ولي در همانجا فروكش مي كند و از ميان مي رود چون مخارج دستگاه خلافت و حاتم بخشيهاي آنان به شاعران و نوازندگان و چاكران و چابلوسان فوق العاده بود! وقتي به «عنابي» يكي از ادبيان معروف عصر عباسي گفته مي شود تو چرا همانند همكاران خود به خليفه تقرب و نزديكي نمي جوئي تا از عطايا و جوايز و صله هاي او بهره مند شوي او در پاسخ مي گويد:

«من ديدم عطاياي خليفه روي حساب نيست گاهي ده هزار درهم را در يك امر ناچيز و جزئي مي بخشد و گاهي فرد را روي يك عمل ناچيز محروم ساخته و از شهر تبعيد مي كند من نمي توانم موقعيت خود را



[ صفحه 33]



روشن سازم تا از كدامين اين مردم باشم... [4] .


پاورقي

[1] 2- اني أري الاسعار، اسعار الرعية غالية.

[2] صوت العدالة الانسانية ص 132.

[3] مروج الذهب ج 4 ص 202.

[4] ضحي الاسلام ج 1 ص 133.