بازگشت

زهد و بي رغبتي به دنيا


هر اندازه معرفت خداوند در دل فزوني گيرد، شوق لقاي او در جان شديدتر گردد. و هر مقدار شوق لقاي آن محبوب حقيقي در وجود انسان شدت يابد، بي رغبتي به دنيا و لذات زودگذر آن در زندگاني او جلوه ي بيشتري پيدا مي كند.

ممكن نيست انسان دل در گرو محبت خداي باقي نهاده و نعيم جاوداني آخرت را يقين داشته باشد، با اين همه اسير لذات فاني دنيا باشد و چرب و شيرين زودگذر آن در زندگاني او جلوه ي بيشتري پيدا مي كند.

امام حسن عسكري عليه السلام كسي بود كه سجده هاي طولانيش شب را به سحر پيوند مي داد و مناجات هاي عارفانه اش هر دلمرده ي دنيازده اي را حياتي آسماني مي بخشيد. او كه چون جد بزرگوارش اميرالمؤمنين عليه السلام دنيا را سه طلاقه كرده و از نعيم دنيا جز به آن اندازه كه زاد و توشه ي آخرت باشد چشمداشتي نداشت، چگونه مي توانست متهم به بهره گيري از لذايذ دنيا و فراموشي ياد خدا گردد؟!

كامل بن ابراهيم مدني كه براي پاسخي بر شبهه اي كلامي، از سوي گروهي به نزد امام حسن عسكري عليه السلام روانه شده بود مي گويد: زماني كه بر مولايم ابومحمد عليه السلام وارد شدم، جامه اي سپيد و نرم و قيمتي بر



[ صفحه 42]



تن او ديدم. با خود گفتم: ولي خدا و حجت او چنين لباس نرمي مي پوشد و در عين حال ما را به همياري و همدلي با برادران ديني مي خواند و از پوشيدن چنين جامه اي باز مي دارد؟

حضرت بي آنكه من كلامي ابراز كنم، تبسمي نموده و در حاليكه دو آستين خود را بالا مي زد، جامه ي مويين سياه و خشني را كه در زير آن لباس و بر روي پوست خود پوشيده بود نشان داد و فرمود: «اي كامل، اين براي خداست و آن براي شما.» [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار جلد 50، صفحه ي 253، حديث 7.