بازگشت

دلسوزي و مراقبت نسبت به شيعيان


امام حسن عسكري عليه السلام همچون ديگر امامان و برگزيدگان الهي كه همگي مظهر رحمت و لطف بي منتهاي خداوند بشمار مي آيند، با قلبي آكنده از مهر و دلي سرشار از محبت، مراقب حال شيعيان خود بوده و در سختي ها و بروز شبهات، با دادن تذكرات و نوشتن نامه هاي هشداربخش و بيدار كننده، از انحراف آنان جلوگيري مي فرمودند.

- در همين باره شخصي به نام محمد بن ربيع شيباني نقل كرد كه من در اهواز با يكي از زرتشتيان مباحثه و مناظره اي داشتم و سپس به سامراء آمدم، در حالي كه برخي گفتارها و شبهات آن مرد زرتشتي در دلم رخنه كرده و نسبت به توحيد الهي ترديد برايم ايجاد كرده بود.

روزي بر در خانه ي احمد بن خضيب نشسته بودم كه حضرت ابومحمد عليه السلام از دار عامه - منزلي كه محل مراجعه ي عموم مردم بود - خارج گشته رو به من آورده و با انگشت سبابه ي خود اشاره فرمود: «أحد أحد فوحده» - خدا يگانه است، خدا يگانه است پس او را يگانه بدان -



[ صفحه 46]



و من با شنيدن اين سخن بيهوش گشته و افتادم. [1] .

- خود آن بزرگوار در نامه اي كه به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري نگاشته است مي فرمايد:

«من به خاطر رقت قلبي كه نسبت به شما دارم، و به سبب اينكه دوست دارم همگي در دنيا و آخرت به آرزوهايتان دست يابيد و در هر دو سرا با ما باشيد، مي خواهم كه خداوند جل و علا مرا فراخواند.» [2] .

- و در جاي ديگر از همين نامه خطاب به شيعيان مي نويسد:

«در آنچه به نفع شما يا به زيان شما بود بين ما و شما سخن به درازا كشيد، و اگر نبود كه از جانب خدا بايد نعمت دين بر شما تمام مي گشت، هرگز بعد از شهادت پدرم عليه السلام هيچ نوشته اي بسوي تان نمي فرستادم و هيچ كلامي از من نمي شنيديد. شما از سرانجام كار خويش در غفلت و بي خبري هستيد.» [3] .

- در همين راستاست كه حضرت عليه السلام در جواب يكي از دوستان خود كه درباره ي اختلاف موالي در امامت او برايش نامه نوشته است مي نگارد:

«هيچكس بيشتر از آنچه سيد رسولان و پيغمبر خاتم حضرت محمد صلي الله عليه و آله، آيه و نشانه و دليل بر نبوت خود اقامه كرد نمي تواند اقامه



[ صفحه 47]



كند، با اين همه او را ساحر و كاهن و دروغگو ناميدند... پس آنكس را كه در گمراهي به چپ و راست مي رود واگذار كه چوپان هرگاه اراده كند مي تواند گله اش را با كمترين سعي جمع كند.

اما آنچه درباره ي اختلاف موالي نوشته اي، اگر درباره ي وصيت امام پيشين و بزرگتر بودن امام بعدي در بين فرزندان اوست كه هيچ ترديدي جا ندارد - چون هم وصيت صورت گرفته و هم بعد از فوت ابوجعفر، فرزند بزرگتر بودن منحصر در اوست -» [4] .


پاورقي

[1] كافي، جلد 2، صفحه ي 445، حديث 20.

[2] رجال كشي، صفحه ي 483.

[3] مصدر پيشين.

[4] كشف الغمه، جلد 3، صفحه ي 293 - مختار خرائج، صفحه ي 291.