بازگشت

رقيب يا ياور؟


يكي از برادران امام حسن عسكري عليه السلام كه نامش محمد و كنيه اش ابوجعفر بود، از چنان تقوي و ايماني برخوردار بود و چنان دانش گسترده و اخلاق والايي داشت كه همگان را به تحسين و اعجاب وا مي داشت و احترام همه ي شيعيان را بر مي انگيخت.

سياست بازان كينه ورز دربار عباسي، از اين همه محبوبيت و موقعيت استثنايي ابوجعفر، به عنوان سلاحي عليه كيان ولايت و امامت، استفاده كرده و با استفاده از اينكه ابوجعفر فرزند بزرگتر امام هادي عليه السلام به شمار مي آمد تبليغاتي وسيع را بطور پنهاني، در بين شيعيان، مبني بر امامت بي چون و چراي او، به عنوان يازدهمين امام آنان سازماندهي كردند. باشد تا تصريحات پيامبر صلي الله عليه و آله و بقيه ي اهلبيت عليهم السلام، تحت الشعاع قرار گيرد و امامت امام حسن عسكري عليه السلام خدشه دار گردد.

بسيار بودند كساني كه واقعا امر بر آنان مشتبه گرديده و هر بار كه ابوجعفر را مي ديدند سخن از امامت او به ميان مي آوردند و حتي در حضور امام هادي عليه السلام به او اشاره مي كردند و مي گفتند: درست است كه پس از شما صاحب و امام ما اوست؟

و امام هادي عليه السلام با نوعي نگراني تصريح مي فرمود: «نه، صاحب



[ صفحه 32]



و رهبر شما پس از من فرزندم حسن است.» [1] .

اين امر تا آنجا قوت گرفته بود كه شخصي مانند احمد بن عيسي علوي از فرزندان و نوادگان امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه بر ابوالحسن امام هادي عليه السلام در منطقه ي «صريا» وارد شده و سلام كردم. در همين حال كه من و ساير حاضران در خدمت امام عليه السلام بوديم. ابوجعفر و ابومحمد عليه السلام با هم وارد شدند. همگي برخاسته و بسوي ابوجعفر رفتيم تا بر او سلام كنيم و تحيت گوييم.

امام هادي عليه السلام فرمود: «اين مولا و امام شما نيست، بر شما باد كه به امام و صاحب امر خويش سلام كنيد، و در همين حال به ابومحمد عليه السلام اشاره نمود.» [2] .

شايد با توجه به چنين وضعيتي است كه امام هادي عليه السلام در جواب يكي از اصحاب خود به نام «علي بن عمرو عطار» كه گمان مي كند ابوجعفر امام پس از اوست، احتياط مي فرمايد و جواب را موكول به وقتي ديگر مي نمايد. و وقتي ابوجعفر فوت مي كند نامه اي برايش مي فرستد و در آن مي نگارد: «بعد از من فرزند بزرگتر من صاحب اين امر است.» و پس از فوت ابوجعفر، فرزند بزرگتر آن حضرت، همان ابومحمد عليه السلام بود. [3] .



[ صفحه 33]




پاورقي

[1] ارشاد مفيد، صفحه ي 315 - اعلام الوري، صفحه ي 350 - كافي، جلد 2، صفحه ي 113.

[2] غيبت شيخ طوسي، صفحه ي 130.

[3] اعلام الوري صفحه ي 351 - مناقب آل ابي طالب جلد 4 صفحه ي 422 و 423.