بازگشت

در زندان بدترين خلق خدا


كليني از علي بن محمد از محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن موسي بن جعفر بن محمد از علي بن عبدالغفار روايت كرده كه: «گفت: زماني كه صالح بن وصيف، ابومحمد عليه السلام را زنداني كرده بود، عباسيان و صالح بن علي و ديگر مخالفان آن خاندان، براي سفارش سخت گيري بر



[ صفحه 275]



امام، نزد او آمدند. صالح بدانان گفت: با او چه كنم؟ دو تن از بد نهادترين انسان ها را بر او گماشته ام، ولي هر دو عبادت پيشه كرده و بدين وسيله به مقام بزرگي دست يافته اند. آنان را فراخواندم و بدان ها گفتم: درباره ي او (امام عسكري) چه مي گوييد؟

گفتند: ما درباره ي مردي كه روزها را روزه دارد و تمام شب را به نماز ايستاده است چه بگوييم. او دهان از گفتن فرو بسته و به چيزي دل مشغول و سرگرم نمي شود (و كاري جز عبادت ندارد) و هر گاه به او مي نگريم لرزه بر انداممان مي افتد و از خود بي خود مي شويم.

وقتي عباسيان اين سخنان را شنيدند، مأيوسانه برگشتند» [1] .


پاورقي

[1] كافي، ج 1، ص 512.