خورشيد امامت غروب ندارد




يازدهمين پيشواي شيعيان در روز هشتم ربيع الثاني سال 232 هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود. نام آن بزرگوار حسن، كنيه اش ابامحمد و القاب مطهرش زكي، نقي، ابن الرضا و از آنجا كه به دستور خليفه عباسي در سامرا در محله عسكر تحت نظر بود به عسكري معروف شدند. پدر گرامي اش امام هادي (ع) و مادرش حديث (سليل، سوسن، ريحانه) نام داشت.

امام هادي (ع) در وصف اين بانوي پرهيزكار فرمودند: «سليل مسلوله من الافات و العاهات و الارجاس و الانجاس» اين بانو از همه آفات و نواقص و زشتي ها و ناپاكي ها جدا است». در عظمت جايگاه اين بانو همين بس كه حضرتش بعد از شهادت فرزندش امام عسكري پناهگاه شيعيان شد و حضرت حكيمه خاتون خواهر امام هادي (ع) از ايشان به عنوان زينب كبري ثاني ياد فرمودند.

امام عسكري (ع) 22 سال همراه پدر بود و در سال 254 هجري عهده دار منصب امامت شد و شش سال جهان بشريت را از درياي عميق هدايت خود بهره مند نمود. آن حضرت در دوران كوتاه شش ساله امامت خود با سه تن از خلفاي عباسي به نام هاي معتز (فرزند متوكل)، مهتدي و معتمد (فرزند متوكل) معاصر بود.

سياست خلفاي معاصر امام عسگري(ع) ادامه سياست شوم اختناق و استبداد پيشين بود. ولي در اين ميان امام عسكري (ع) بيش از پيشوايان پيشين دين تحت مراقبت و نظارت بود، علت اين امر عبارت است:

1) در زمان امام عسكري (ع) پيروان اهل بيت (ع) به صورت گروهي پرشمار و نيرومند درآمده بودند و در قيام هاي پي در پي و با مطرح كردن شعار «رضاي آل محمد(ص)» افكار عمومي را به سوي خاندان رسالت جلب كردند.

2) دستگاه حكومت از روايات و اخبار آگاه شده بود كه مهدي موعود (عج) ي از ميان برنده حكومت هاي باطل و خودكامه از نسل امام عسگري (ع) است. شايد از اين روي بود كه معتز، خليفه عباسي، تصميم به قتل آن حضرت گرفت و به «سعيد حاجب» دستور داد تا امام را به كوفه برده و ميان راه، به دور از چشم مردم به شهادت برساند.

امام در نامه اي به يكي از اصحاب خود، كه از شنيدن اين خبر ابراز نگراني كرده بود نوشت «پس از سه روز فرج خواهد رسيد.» پس از سه روز، تركان دربار عباسي ي كه معتز را براي منافع خود خطرناك مي ديدند بر وي شوريدند و او را از خلافت بركنار كرده، در سردابي زنداني ساختند تا جان سپرد.

موضع گيري ها و تلاش هاي فرهنگي عقيدتي امام حسن عسكري (ع)

الف) تلاش هاي علمي و فرهنگي: با اين كه امام دوران زندگي خود را در محدوديت و تحت مراقبت شديد دستگاه حكومت سپري كرد موفق شد در بعد علمي و فرهنگي گام هاي بلند و ارزنده بردارد. پاسخ هاي مستدل و منطقي آن حضرت در رد شبهه ها تبيين حق با روش مناظره و بحث هاي علمي صدور بيانيه ها و نوشتن نامه هاي علمي و تعليم و تربيت شاگردان همه گوياي تلاش هاي علمي وفرهنگي آن حضرت است.

ب) زمينه سازي براي حل مسئله غيبت حضرت مهدي (عج): از آن جا كه امام عسكري (ع) مي دانست مشيت الهي بر غيبت فرزند عزيزش تعلق مي گيرد، كوشيد تا مسئله غيبت آن حضرت را در زمان حيات خود حل كند و افكار عمومي را براي پذيرش حادثه اي مهم كه تا آن زمان سابقه نداشت آماده سازد.

البته روايتي معتبر كه از پيامبر (ع) و ائمه معصومين (ع) درباره غيبت دوازدهمين پيشوا رسيده بود زمينه را براي پذيرش اين امر مهم آماده كرده بود. ولي دشوارترين رسالتي كه امام حسن عسكري (ع) بر عهده داشت، اين بود كه مسلمانان را آگاه كند كه زمان غيبت فرارسيده است و فرزند بزرگوارش مصداق آن روايات و همان قائم آل محمد (ع) است.

از اين رو امام حسن عسكري (ع) تمام تلاش خود را به كار برد تا از تزلزل عقيده و ايمان مردم جلوگيري و اذهان عمومي را براي پذيرش اين مطلب آماه كند. فعاليت هاي آن حضرت در تحقق بخشيدن به اين هدف به دو بخش تقسيم مي شود:

1) حفظ و نگهداري و پنهان داشتن فرزند خود از چشم مردم و نشان دادنش به خواص. امام افزون بر اين ارتباط خود را نيز با مردم محدود كرد و تنها با شماري خاص مرتبط بود و از طريق مكاتبه و تعيين نماينده با شيعيان رابطه برقرار مي كرد تا بدين وسيله با غيبت امام به يكباره از هم نپاشند.

2) تبيين و تشريح موضوع غيبت و انتظار فرج در اذهان مسلمانان. آن حضرت اين موضوع را از گذر بيانيه ها، اعلاميه ها و نامه هاي مختلف تبيين مي كرد.

فضايل اخلاقي

آن حضرت زاهدترين و عابدترين مردم عصر خود بود و دائماً روزها را در حال روزه و شب ها را به نماز مي گذرانيد. آن حضرت كمتر سخن مي گفت و بيشتر مي شنيد.

حوائج مردم را برآورده مي ساخت و بسيار بخشنده بود و تمام مردم از خوان نعمتش برخوردار بودند و هرگاه سائلي بر او راه مي گرفت هر چه داشت به او مي داد. هركس شرفياب حضورش مي شد و حيا مي كرد كه عرض حاجت كند قبل از اظهار دستور مي داد تا او را اكرام و انعام نمايند.

حضرت عسكري از 6 سال امامتش 3 سال را در زندان بود و در تمام اين مدت با روي باز و حسن خلق با مردم ملاقات مي كرد.

علماي بزرگ مسيحي زمانه او را عيسي مي پنداشتند و به دانش و كرامات او معترف بودند. آن حضرت حتي دشمنان خود را نيز دعاي خير مي كرد.

مورخان اسلامي نوشته اند كه پس از شهادت آن حضرت سامرا يكپارچه گريه و ضجه گرديد و مردمان كار را تعطيل و در تشييع جنازه و سوگواري آن حضرت شركت كرده و به شخصيت والا و بي نظير او اعتراف مي كردند.

در نقلي ديگر آمده است: هنگامي كه امام حسن عسكري (ع) در زندان «صالح بن وصيف» بود به دستور دربار عباسي دونفر از پست ترين و بي ايمان ترين افراد بر آن حضرت گماشته شدند. چون مدتي گذشت با كمال تعجب آن دو را ديدند كه در حال نمازند و روزه مي گيرند و شب ها را با عبادت سپري مي كنند. پس مورد مؤاخذه دربار قرار گرفتند و از امام حسن عسكري (ع) از آنان سؤال شد. در پاسخ گفتند: «چه بگوييم در مورد مردي كه همواره روزها را روزه مي گيرد و شب ها را با عبادت به صبح مي رساند و جز به عبادت و مناجات با پروردگارش به سخن ديگري تكلم نمي كند. هرگاه نظر بر ما مي افكند بدن ما را از مشاهده شكوه و جلالش به لرزه مي افتاد و چنان مي شديم كه گويا مالكان جان خود نيستيم و قدرتي نداريم. »

امام حسن عسكري (ع) در عصر خلافت معتمد عباسي، مدتي در زندان علي بن جرين بود. معتمد همواره از او از حالات امام (ع) مي پرسيد و او دائماً در پاسخ مي گفت: «انه يصوم النهار و يصلي اليل»

«همانا او همواره روزها روزه دار است و شب ها را با نماز و عبادت سپري مي كند.»

شهادت

خلفاي عباسي مي دانستند كه جانشينان پيامبر(ص) دوازده نفرند و دوازدهمين آنان پس از غيبت ظهور خواهد كرد و بساط ظلم و ستمگري را برخواهد پيچيد. از اين رو معتمد عباسي بشدت از امام عسكري(ع) مراقبت مي كرد و جاسوساني تحت عنوان پزشك معالج يا خدمتكار در خانه امام گماشته بود تا زندگي امام را از نزديك زيرنظر بگيرند و دريابند كه آيا امام پسري دارد يا نه.

سرانجام معتمد كه مي ديد توجه مردم روز به روز به امام بيشتر مي شود و مراقبت و زندان اثري معكوس دارد تصميم به قتل امام گرفت و آن حضرت را پنهاني مسموم كرد. امام پس از هشت روز بستري شدن در هشتم ماه ربيع الاول سال دويست هجري به سراي جاويد شتافت و در كنار پدر گرامي اش در سامرا به خاك سپرده شد.

اما از آنجا كه خورشيد آسمان امامت غروب ندارد، با شهادت امام عسكري(ع)، دوران مبارك امامت بقية الله الاعظم، خلاصه انبيا، حضرت حجت ابن الحسن العسكري «روحي و ارواح العالمين له الفدا» آغاز شد.

دوازدهمين امام معصوم و آخرين وصي پيامبر(ع) مشهورترين لقب هايش مهدي، قائم، حجت و بقية الله است. پدر گرامي اش امام حسن عسكري(ع) و مادر ارجمندش نرجس دختر يوشعا پسر قيصر روم و از نسل شمعون يكي از حواريون حضرت مسيح است.

غيبت

از آن جا كه زمينه پذيرش حكومت عدل الهي فراهم نبود و مردم شايستگي و آمادگي حضور و ياري آن حضرت را نداشتند و تمامي پيشوايان پيشين به دست دستگاه خلافت جور به شهادت رسيده بودند مشيت و حكمت الهي بر اين تعلق گرفت كه پيشواي دوازدهم از انظار عمومي غايب بماند هرچند جامعه اسلامي از وجود آن حضرت همچون خورشيد از پس ابر بهره مي برد.

غيبت پيشواي دوازدهم داراي دو مرحله است: مرحله كوتاه مدت (غيبت صغرا) و مرحله درازمدت (غيبت كبرا).

الف ـ غيبت صغرا: غيبت صغرا از آغاز دوران امامت آن حضرت يعني سال 260 هجري آغاز شد و تا سال 329 هجري ادامه داشت هرچند برخي آغاز آن را سال 255 يعني سال ولادت آن حضرت دانسته اند. ارتباط مردم با امام زمان(عج) در دوران غيبت صغرا كه هفتاد سال به طول انجاميد از طريق سفيران و نايبان خاص آن حضرت بود. آنان مشكلات مسائل و خواسته هاي شيعيان را به محضر امام زمان(عج) مي رسانيدند و رهنمودها و پاسخ هاي كتبي يا شفاهي آن بزرگوار را به شيعيان منتقل مي كردند. البته در اين دوران چه بسا افرادي ديگر نيز كه از مقامي ويژه نزد حضرت برخوردار بوده اند به افتخار ديدارش نايل آمده اند ولي سمت سفارت و نيابت خاص نداشته اند.

سفيران و نايبان امام عصر(عج) در دوران غيبت صغرا عبارت بوده اند از:

1) عثمان بن سعيد عمري،

2) محمد بن عثمان عمري،

3) حسين بن روح نوبختي.

4) علي بن محمد سمري

ب) غيبت كبرا: با درگذشت چهارمين سفير امام زمان(عج) و بسته شدن باب مكاتبات و توقيعات آغاز شد.

امام زمان(عج) در دوران غيبت كبرا فردي خاص را به عنوان نايب خود برنگزيده بلكه معيارهايي به دست ما داده و از امت خواسته است كه در مشكلات ديني و مسائل جاري خود به افرادي كه واجد آن معيارهايند رجوع كنند.

امام در پاسخ به مسائلي كه توسط چهارمين سفير آن حضرت مطرح شده است، درباره حوادث و مسائل جديد مي فرمايد: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيبها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم.»

اما در مورد حوادث و پيشامدهايي كه رخ مي دهد به راويان حديث ما رجوع كنيد كه آنان حجت من برشمايند و من حجت خدا برآنانم. امام در اين توقيع شريف راويان حديث را كه فقيهان و مجتهدان شيعه اند به عنوان حجت خود بر مردم معرفي كرده و بدين سان اركان فقاهت مرجعيت و ولايت فقيه را در دوران غيبت كبرا استوار ساخته و ولايت و سرپرستي آنان را به ولايت خود گره زده است.

***