نوشيدن آب رحيل و آخرين وضوء


مرحوم شيخ طوسي و برخي ديگر از بزرگان ، به نقل از قول اسماعيل بن عليّ - معروف به ابوسهل نوبختي - بعد از بيان تاريخ ميلاد حضرت مهدي موعود صلوات اللّه عليه و اشاره به نام مبارك و نيز اسم مادر آن حضرت ، حكايت كنند:
در آن روزهائي كه امام حسن عسكري عليه السلام در بستر بيماري قرار گرفته بود - كه در همان مريضي هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و ديدار حضرت رفتم .
پس از آن كه لحظه اي در كنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارك حضرتش مي نگريستم .
ناگاه ديدم حضرت ، خادم خود را (كه به نام عقيد معروف و نيز سياه چهره بود) صدا كرد و به او فرمود: اي عقيد! مقداري آب - به همراه داروي مصطكي - بجوشان و بگذار سرد شود.
همين كه آب ، جوشانيده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسكري عليه السلام آورد تا بياشامد.
موقعي كه حضرت ظرف آب را با دست هاي مبارك خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست هاي حضرت عارض شد، به طوري كه ظرف آب بر دندان هاي حضرت مي خورد و نمي توانست بياشامد.
آب را روي زمين نهاد و به خادم خويش فرمود: اي عقيد! داخل آن اتاق برو، آن جا كودكي خردسالي را مي بيني كه در حال سجده و عبادت مي باشد، بگو نزد من بيايد.
خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقي كه امام عليه السلام اشاره نمود، رفتم كودكي را در حال سجده مشاهده كردم كه انگشت سبّابه خود را به سوي آسمان بلند نموده است ، بر او سلام كردم ، پس نماز و سجده خود را خلاصه و كوتاه نمود.
پس به محضر ايشان عرض كردم : مولايم فرمود نزد ايشان برويم ، در همين لحظه ، صقيل مادر آن فرزند عزيز آمد و دست كودك را گرفت و پيش پدرش ‍ برد.
ابوسهل نوبختي گويد: هنگامي كه كودك - كه بسيار زيبا و همچون ماه نوراني بود - نزد پدر آمد، سلام كرد و همين كه چشم پدر به فرزند خود افتاد، گريست و به او فرمود: اي پسرم ! تو سيّد و بزرگ خانواده ما هستي ، من به سوي پروردگار خود رحلت مي نمايم ، مقداري از آن آب مصطكي را با دست خود بر دهانم بگذار.
چون مقداري از آن آب مصطكي را تناول نمود، فرمود: مرا كمك كنيد تا نماز به جا آورم ، پس آن كودك حوله اي را كه در كنار پدر بود، روي دامان امام عليه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد.
و چون حضرت ابومحمّد، امام عسكري عليه السلام نماز را با آن حال مريضي انجام داد، خطاب به فرزند خويش نمود و فرمود:
اي فرزندم ! تو را بشارت باد، كه تو صاحب الزّمان و مهدي اين امّت هستي ، تو حجّت و خليفه خدا بر روي زمين مي باشي ، تو وصيّ من و نيز خاتم ائمّه و اهل بيت عصمت و طهارت خواهي بود.
و جدّت ، پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله تو را هم نام خود معرّفي نموده است .
راوي در پايان سخن افزود: در همين لحظات حضرت امام حسن عسكري عليه السلام به وسيله آن سمّ و زهري كه توسّط معتصم به او خورانيده شده بودرحلت نمود و به شهادت رسيد.(1)

***

1- كتاب الغيبة شيخ طوسي : ص 271، ح 237، بحارالا نوار: ج 52، ص ‍ 16، ح 14.