امام و امور غيبي


بحراني از ابن بابويه روايت كرده كه وي به سندش از سعد بن عبدالله قمي گفت و گويي را كه با ابومحمد حسن بن علي عسكري عليه السلام و احمد بن اسحاق وكيل آن حضرت درباره ي حديث «صرر» (كيسه هاي پول) - كه حضرت قائم عليه السلام حلال و حرام آنها را آشكار كرد - نقل كرده كه مي گويد: «ابومحمدعليه السلام فرمود: راست گفتي پسرم.

سپس فرمود:اي ابن اسحاق، همه ي آنها را با خود ببر و به صاحبانشان برگردان و يا سفارش كن آنها را به صاحبانشان برگردانند. ما نيازي بدان ها نداريم. فقط پارچه ي آن پيرزن را برايمان بياور. احمد مي گويد: آن پارچه، در جامه داني قرار داشت و من آن را فراموش كرده بودم. وقتي احمد بن اسحاق بازگشت تا آن پارچه را بياورد، ابومحمد عليه السلام به من نگريست و فرمود: اي سعد، چه چيز سبب شد بدين جا بيايي؟ - احمد بن اسحاق مرا مشتاق ديدار شما كرد. - پس مسائلي را كه قصد داشتي بپرسي چه شد؟ - سرورم، مسائل به حال خود باقي (و هنوز حل نشده است).

- آنها را از نور چشمم بپرس و به جواني (قائم عليه السلام) اشاره كرد و سپس گفت و گو را درباره ي آن مسائل و پاسخ آنها با سعد، كه چهل مسأله براي پرسش مهيا كرده بود، ادامه داد. سعد ماجرا را چنين دنبال مي كند: سپس مولايمان حسن بن علي هادي با آن جوان براي نماز به پا خاستند و من از نزد آنان بازگشته و در پي احمد بن اسحاق بر آمدم كه وي را گريان يافتم. - براي چه گريه مي كني؟ - آن پارچه اي را كه امام از من خواسته بود گم شده است.

- تو بي گناهي، به حضرت اطلاع بده. - وي خدمت حضرت رسيد و با تبسم و خنده در حالي كه بر محمد و خاندان او درود مي فرستاد، از نزد آن بزرگوار بازگشت. - چه شده است؟! - آن پارچه را زير پاي مولايم عليه السلام ديدم كه روي آن نماز مي گزارد. خداي - عزو جل - را بر اين ماجرا سپاس گفتيم. و بعد از آن قضيه، چند روزي به خانه ي مولايمان حسن بن علي عليه السلام رفت و آمد مي كرديم، ولي آن نوجوان را نزد حضرت نديديم» [1] .

***

[1] مدينه المعاجز، ص 568(از ابن بابويه)؛ كمال الدين، ج 2، ص 454، ح 21.