بازگشت

برخورد با غلات و مُفَوِّضه


از ديگر برخوردهايي كه امام حسن عسكري عليه السلام با منحرفان فكري داشت، همانا موضع گيري در برابر غلات و مفوّضه بود؛ يعني همان هايي كه عقيده داشتند: خداوند در ابتداي آفرينش با خلقت كردن پيامبر، همه چيز را به او واگذار كرده، سپس اين پيامبر است كه دنيا و هر آنچه كه در او هست را آفريده است. و برخي گفته اند: خداوند اين اختيار را به عليّ بن ابيطالب عليه السلام داده است.(1)
و چون اين انديشه انحرافي لطمه شديدي بر عقايد مسلمانان مي زد، و پيامدهاي ناگواري در پي داشت، بدين جهت از آغاز پيدايش اين تفكّر غلط، مورد نكوهش معصومان عليهم السلام قرار گرفت و اين طايفه را بدتر از يهود و كفّار قلمداد كردند. زيرا چيزي مدّعي شده بودند كه حتّي يهود و نصارا هم نگفته بودند. چرا كه يكي از آثار اين تفكّر غلط، غُلوّ درباره پيامبر و معصومان عليهم السلام بود. از اين رو، امام عسكري عليه السلام مسلمانان را از پيروي چنين افرادي با چنين افكاري بر حذر مي داشت و گاهي با برخي از ساده انديشان و فريب خوردگان بسيار بزرگوارانه برخورد مي كرد، به اميد آنكه از باور خود دست بردارند.
امام عسكري عليه السلام و ادريس بن زياد
علاّمه مجلسي از «ادريس بن زياد كَفَر توثايي» نقل كرده كه وي مي گفت: من از جمله افرادي بودم كه در باره آنها غُلوّ مي كردم. روزي براي ديدار با ابومحمّد عسكري عليه السلام روانه سامّرا شدم؛ وقتي كه وارد شهر شدم، از فرط خستگي خود را بر پلّكان حمّامي انداخته و كمي به استراحت پرداختم. در اين بين خواب چشمان مرا ربود؛ پس بيدار نشدم مگر با صداي كوبيدن آرامي كه به وسيله چوب دستي كه در دست امام عسكري عليه السلام بود. پس با همان اشاره از خواب بيدار شده و او را شناختم. فوراً از جاي برخاسته و در حالي كه آن حضرت سوار بر اسب و غلامان و پيشكاران اطرافش را گرفته بودند، پا و زانوي مباركش را بوسه زدم، اوّلين سخني كه امام در اين ملاقات كوتاه به من فرمود، اين بود:
«يا ادريس! «بل عباد مكرمون، لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون»؛ (2) اي ادريس! بلكه آنان بندگان مقرّب خدايند و در گفتار بر او سبقت نمي گيرند و به فرمان وي عمل مي كنند.»
در اين جا حضرت با عنوان كردن اين آيه خواستند به او بفهمانند كه انديشه غُلوّ درباره ما باطل است و ما از خود هيچ اختياري جز آنكه خداوند اراده كند، نداريم؛ چرا كه ما به دنبال امر و اراده خدا بوده و فرمان او را انجام مي دهيم.
ادريس كه از جواب كوتاه امام عسكري عليه السلام كاملاً آگاه شده بود، در پاسخ امام گفت: اي مولاي من! مرا همين كلام بس است؛ زيرا آمده بودم تا اين مسأله را از شما بپرسم.(3)
امام عسكري عليه السلام و كامل بن ابراهيم
در ملاقاتي كه «كامل بن ابراهيم» به نمايندگي گروهي از مفوّضه با امام داشت، وي پاسخ سؤالات خود را از امام عصر عليه السلام چنين دريافت كرد:
مفوّضه دروغ گفته اند، بلكه دلهاي ما ظرفهاي مشيّت الهي است. پس اگر او بخواهد، ما مي خواهيم.»
امام عسكري عليه السلام در جهت تأييد گفتار فرزندش امام عصر عليه السلام و ردّ گفته مفوّضه، به كامل بن ابراهيم فرمود:
«پاسخ خود را دريافت كردي، ديگر براي چه اينجا نشسته اي، از جاي برخيز … » (4)

***

1. شرح باب حادي عشر، ص 99.
2. انبياء / 26 و 27.
3. بحارالانوار، ج 50، ص 283.
4. الغيبه، شيخ طوسي، ص 148.