بازگشت

اي حضرت معشوق


اي حضرت معشوق اي ليلاترينم

من از همه پروانه ها شيدا ترينم

سنگ ملامت خورده عشق تو هستم

يعني ميان عاشقان رسوا ترينم

تو آيه هاي مصحف پيغمبراني

بهر تلاوت كردنت شيواترينم

اي كيسه بر دوش سحرهاي محله

مرد كريم سامرا؛ آقاترينم

ما ريزه خوار دولت عشق تو هستيم

اي حضرت معشوق اي ليلاترينم

اندازه ي ما چشم تو ديوانه دارد

مجنون ميان خانه ي ما خانه دارد

تو آشناي كوچه هاي آسماني

بالاتر از فهم اهاليِ جهاني

فهميدن شأن و مقام تو محال است

تو سرّ الاسرار نهان، اندر نهاني

رد قدم هاي هميشه جاري ات را

تا مرزهاي بي نهايت مي رساني

وقتي كه مي آيي كنار جانمازت

دنبال خود خيلي ملك را مي كشاني

تو ابتدا و انتها اصلاً نداري

مثل خدائي و هميشه جاوداني

اي روشني مطلق شب هاي تارم

پروردگار بي مثال هر چه دارم

من از مساكين قديم سامرايم

از آن سوي دنيا چه آوردي برايم

اين روزها كه مرقدت گنبد ندارد

من يا كريم خاكي صحن شمايم

آقايي تو فرصت مسكيني ام داد

پس خوش به حال دست هايم كه گدايم

دلداده ام بر آن نگاهت تا ببينم

اين چشم هايت مي كشاند تا كجايم

خيراتيِ دور سر سجاده ي توست

خاكستر بال و پر پروانه هايم

صبح ازل ما را گدايت آفريدند

مثل دخيل سامرايت آفريدند

اي بي نظيري كه پر از آيات رازي

مثل خداوندي و از ما بي نيازي

هر صبح از بام بلند آسمان ها

با چشم هاي روشنت خورشيد سازي

صد دل اسير گردش نيمه نگاهت

بايد به اين چشمان شهلايت بنازي

جبريل را ديديم با خيل ملائك

در آن بهشت صحن تان مي كرد بازي

تو از همين قطعه زمين سامرا هم

فرمانرواي سرزمين هاي حجازي

مرد بهشتيِ زمين اي بي مثالم

اي آب جاري كوير خشكسالم

نذر تو كردم اين پر خاكستري را

اين دست هاي خالي پشت دري را

ديشب دعا كرديم تا اين كه خداوند

هرگز نگيرد از تو ذره پروري را

شرح كمالات تو را يك روز خوانديم

ديديم در تو سيره ي پيغمبري را

صد بار دنيا امتحان كرد و نداديم

يك ذره از مهر امام عسگري را

ما خاكسار صبح و شام اهل بيتيم

فرداي محشر هم غلام اهل بيتيم

امشب اگر دست شما بالا بيايد

اميد آن داريم كه آقا بيايد

دستي ببر بالا كه در اين فصل سرما

در خانه هاي ما كمي گرما بيايد

دستي ببر بالا كه در اين خشكسالي

آقاي ما با هيبت سقا بيايد

دستي ببر بالا كه در يك جمعه سبز

آن انتقام ظهر عاشورا بيايد

اين روزها با ذوالفقار مرد كوفه

بهر تقاص چادر زهرا بيايد

امشب دلم سمت افقـ هاي ظهور است

چشم انتظار ظهـر فرداي ظهور است

***