بازگشت

حجت واحد عشر


دوستان بار دگر دل ها مصفا مي شود

درب شادي از عنايات خدا وا مي شود



حجت واحد عشر يعني امام عسكري

همچو خورشيدي عيان ، با روي زيبا مي شود



امشب از كوري چشم دشمنش در شهر دل

جشن ياران ولايت پيشه بر پا مي شود



از نگاه معجز آسايش به هر سو بنگرد

صخره ها چون طور و صحرا همچو سينا مي شود



گر خلايق در طواف كعبه رو مي آورند

كعبه از بهر طواف او مهيا مي شود



قدسيان در كهكشان ها رقص دارند و سما

ماه از فيض حضورش در تجلّا مي شود



اين عجب نبوَد اگر قرآن كلام الله وحي

در شئونات «حَسن» تفسير و معنا مي شود



در سلام صبح و شامش حضرت روح الامين

پركشان تا آستانش با تمنا مي شود



آري امشب در دو شادي جشن مي بايد گرفت

جشن ميلاد و دگر جشني كه گويا مي شود



نامه ي پر افتخار عقد «نرجس» با «حسن»

با حضور انبيا ، در عرش امضا مي شود



چلچراغ عالم هستي ، امام منتَظَر

از سويداي وجود او هويدا مي شود



از صداي سرعت ناز قدم هايش «مُريد»

مي خورم سوگند روشن چشم زهرا مي شود

***