بازگشت

عقل مجنون شود


عقل مجنون شود از اين همه ليلايي تو

من و از دور تماشاي تماشايي تو

از قدم هاي تو روشن شده اين قلب سياه

نيست حتا خود خورشيد به زهرايي تو

دومين آينه ي حسن خداي حسني

وقت پيدا شدنت كيست به زيبايي تو؟

بايد از دين خود اعراض كند آن كس كه

مست وحدت نشد از باده ي يكتايي تو

نور مطلق تويي و نيست كنارت نوري

جز خدا كيست در اين پهنه به تنهايي تو

سامرا قبله ي اصحاب گدايي شده است

خوب پيداست در اين معركه آقايي تو

در حريم تو عجب نيست نباشد مرگي

مرگ هم زنده شده از دم عيسايي تو

***