بازگشت

نورٌ علي نور


كسي كه در اين آستان مور شد

كمش را خريدند و مشهور شد



شبي بين راه سليمان نشست

همان لحظه نورٌ علي نور شد



دلش را به دست كريمان سپرد

گداي ز گهواره تا گور شد



گذر كرد از هر كجا خير داشت

گذر كرد از هر كجا طور شد



سر افكنده آمد كه شد سر بلند

فقير آمد اينجا و مأجور شد



و من هم رسيدم درِ خانه ات

به اين نيت آقا كه هم جور شد



مرا يازده بار عاشق كنيد

شد اصلا به اجبار عاشق كنيد



پر و بال ما در هواي شماست

كريم است آن كه گداي شماست



نديدم كه با درد درمان كنند

طبيب همه مبتلاي شماست



هميشه سرم آبروي شماست

هميشه سرم خاك پاي شماست



قيامت نمي ماند اصلا غريب

دل هركسي آشناي شماست



به گلدسته و صحن و گنبد كه نيست

بهشت خدا سامراي شماست



بيا روي قلبم ضريحي بساز

در اين سينه صحن و سراي شماست



در اوصاف تو واژه ها گفته اند

چه سرّي است ابن الرضا گفته اند



تو اصلا رسيدي قيامت كني

به هر روز و هر شب كرامت كني



تو اصلا رسيدي كه تاريخ را

از آقايي ات غرق حيرت كني



درَت باب حاجات عالم شود

بخواهند از تو اجابت كني



مرا منصب كارداري دهي

دل عاشقت را سفارت كني



زمانش رسيده كه مثل قديم

زمين خورده ها را شفاعت كني



چرا سامراي من امضا نشد ؟

نميخواهي امروز قسمت كني ؟



اگر رزق و روزي من ميرسد

به يمن امام حسن ميرسد



گداييم آقا گداي درت

فداي تو و نقش انگشترت



گره هاي ما يك به يك باز شد

توسل كه كرديم بر مادرت



چه حاجت به حج و به حاجي شدن

كه كعبه است گرم طواف سرت



بدون شك علامه ي دهر شد

نشست آنكه يك لحظه در محضرت



عباي خودت را سر ما بكش

كه باشيم آقا زير پرَت



بميرم نبينم كه خلوت شده

در اين پادگان باز دور و برت



به يك گوشه چشمت مرا پاك كن

حسن جان مرا كربلا خاك كن

***