بازگشت

امام عصر


وقتي امام عصر ما امشب عزادار است

برپايي اين روضه ها واجب ترين كار است

پيراهن و شال عزا مولا به تن دارد

امشب تمام عرش با آقا عزادار است

بي جرم و تقصيري به زندان شد امامِ ما

يوسف به زنداني شدن آيا سزاوار است؟

زندان براي عاشقان خلوتگه خوبي است

هر روز، روزه... هر شبش ديدارِ دلدار است

اي كاش قدري معتصم شرم و حيا مي كرد

اصلا كه گفته او ز آقا دست بردار است؟

با زهرِ كاري، عاقبت زهر خودش را ريخت

اين روضه ي زهر و جگر الحق كه دشوار است

از ترسِ رسواييِ خود از اين جنايت ها

در هر كجا پشت سرش گفتند: "بيمار است..."

مردي كه هر شب تا سحر غرق عبادت بود

اين چند روزه تا سحر از درد، بيدار است

رنگش دگرگون مي شود هر بار از دردش...

...پهلو به پهلو مي كند، هرچند ناچار است

در اين دم آخر شنيدم كعبه هم مي گفت:

بيچاره من كه قسمتم هجرانِ از يار است

در سامرا بوي مدينه مي رسد انگار

آقا به ياد محسن و خونِ به ديوار است

در بسترش هر شب سؤال از مادرش مي كرد

مادر چرا پس بسترت اينقدر گلدار است؟

در جست و جوي علت آن سينه ي مجروح...

...حالا شده خيره به در، در فكر مسمار است

ميخواست تا يك جرعه ي آبي بنوشد كه

افتاد از دستش قَدح، از بس كه تب دار است

اين جا پسر سيراب كرد آخر امامش را

در كربلا شرمندگي سهم علمدار است

سر منشأ هر روضه اي از روضه ي زهراست

گرچه مصيبت در دل تاريخ بسيار است

***